adipose

/ˈædɪpoʊs//ˈædɪpəʊs/

معنی: پیه، چرب، وابسته به چربی، پیهدار، روغنی شده
معانی دیگر: پیه مانند، دنبه دار، چربی (به ویژه چربی بافت ملتحمه)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, resembling, or pertaining to animal fat; fatty.
اسم ( noun )
مشتقات: adiposity (n.)
• : تعریف: animal fat.
مشابه: fat

جمله های نمونه

1. adipose tissue
بافت چربی

2. Now surgeons can remould entire bodies by shifting adipose tissue.
[ترجمه گوگل]اکنون جراحان می توانند کل بدن را با جابجایی بافت چربی بازسازی کنند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر جراحان می توانند کل بدن را با جابجا کردن بافت چربی تمیز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Had better drink contain adipose little milk.
[ترجمه لیلی] بهتره شیر کم چرب بنوشیم
|
[ترجمه گوگل]بهتر است نوشیدنی حاوی شیر کمی چربی باشد
[ترجمه ترگمان] بهتره یکم شیر adipose بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Adipose tissue triacylglycerols are the quantitatively most important source of stored energy in animals.
[ترجمه گوگل]تری گلیسرول های بافت چربی از نظر کمی مهم ترین منبع انرژی ذخیره شده در حیوانات هستند
[ترجمه ترگمان]بافت چربی نه تنها منبع مهم انرژی ذخیره شده در حیوانات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fats and carbohydrates are stored as the adipose tissues of the body.
[ترجمه گوگل]چربی ها و کربوهیدرات ها به عنوان بافت های چربی بدن ذخیره می شوند
[ترجمه ترگمان]چربی ها و کربو هیدرات ها به عنوان بافت چربی بدن نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Results: Mesorectum consisted of adipose tissues surrounding visceral pelvic fascia which including numerous nerves, veins and lymph vessels.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: مزورکتوم شامل بافت‌های چربی اطراف فاسیای احشایی لگن است که شامل اعصاب، سیاهرگ‌ها و عروق لنفاوی متعددی می‌شود
[ترجمه ترگمان]نتایج: Mesorectum شامل بافت چربی دور از لگن خاصره بود که شامل اعصاب، رگ ها و lymph متعدد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Leptin is a kind of proteohormone secreted by adipose cells, which includes two types in the body: the free type and binding type.
[ترجمه گوگل]لپتین نوعی پروتئوهورمون است که توسط سلول های چربی ترشح می شود که شامل دو نوع در بدن است: نوع آزاد و نوع اتصال
[ترجمه ترگمان]لپتین نوعی از proteohormone است که توسط سلول های چربی ترشح می شود، که شامل دو نوع بدن است: نوع آزاد و نوع اتصال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Interleukin-18(IL-1 is a pro-inflammatory factor, and adipose tissue is one of its important sources.
[ترجمه گوگل]اینترلوکین 18 (IL-1) یک عامل پیش التهابی است و بافت چربی یکی از منابع مهم آن است
[ترجمه ترگمان]Interleukin - ۱۸ (IL - ۱)یک عامل تحریک کننده است، و بافت چربی یکی از منابع مهم آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, the effect of cysteamine on adipose tissue depots is not very clear.
[ترجمه گوگل]با این حال، اثر سیستامین بر انبارهای بافت چربی چندان واضح نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، تاثیر of در انبارهای بافت چربی چندان روشن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Formulations for treatment of adipose tissue, cutaneous tissue and disorders, and muscular tissue.
[ترجمه گوگل]فرمولاسیون برای درمان بافت چربی، بافت پوست و اختلالات و بافت عضلانی
[ترجمه ترگمان]Formulations برای درمان بافت چربی، بافت پوست و اختلالات، و بافت عضلانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Adipose tissue constitutes the fat of meat.
[ترجمه گوگل]بافت چربی چربی گوشت را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]بافت چربی نه چربی گوشت را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gorge is many and adipose food, caky sex of blood is met heighten, cause coronary artery thrombosis easily.
[ترجمه گوگل]تنگه زیاد است و غذای چربی، جنس خونی کک دیده می شود، به راحتی باعث ترومبوز عروق کرونر می شود
[ترجمه ترگمان]Gorge بسیاری از غذاهای چربی و چربی است و رابطه جنسی caky بالاتر از حد است، که باعث می شود عروق کرونری به راحتی باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The breast is to abound adipose gland body organization, comprise by 20 mammary gland about.
[ترجمه گوگل]سینه دارای غدد چربی سازمان بدن است که از 20 غده پستانی در اطراف تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]پستان انباشته از سازمان غدد چربی است که متشکل از ۲۰ غده پستان در اطراف آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Frisch suggested that underweight women would also have impaired reproductive function owing to a lack of oestrogen produced in adipose tissue.
[ترجمه گوگل]فریش پیشنهاد کرد که زنان کم وزن نیز به دلیل کمبود استروژن تولید شده در بافت چربی، عملکرد تولید مثلی را مختل می کنند
[ترجمه ترگمان]فریش پیشنهاد داد که زنان با وزن کم نیز به علت کمبود هورمون استروژن که در بافت چربی تولید می شود، دچار نقص عملکرد تولید مثلی نیز خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیه (اسم)
adipose, fat, suet

چرب (صفت)
adipose, fatty, fat, oily, greasy, sebaceous, smeary, unctuous, tallowy

وابسته به چربی (صفت)
adipose

پایدار (صفت)
adipose

روغنی شده (صفت)
adipose

تخصصی

[نساجی] چرب - روغنی شده

انگلیسی به انگلیسی

• of or consisting of fat, fatty

پیشنهاد کاربران

1. چرب، پیه دار، پُر چربی
2. مربوط به چربی
adipose tissue
بافتِ چر بی

بپرس