adhesion

/ədˈhiːʒn̩//ədˈhiːʒn̩/

معنی: توافق، رضایت، الحاق، چسبیدن، طرفداری، الصاق، دوسیدگی، چسبیدگی، انضمام، قبول عضویت، کشش سطحی، هم بستگی، الحاق دولتی به یک پیمان
معانی دیگر: چسبش، هم چسبی، به هم چسبیدگی، دوسش، برچسبیدگی، وفاداری، پیروی صمیمانه، (پزشکی) به هم چسبیدگی اعضای مختلف، بافت های زائدی که اعضا را به طور نابهنجاری به هم وصل می کنند، موافقت، طب اتصال و پیوستگی غیر طبیعی سطوح در اماس، امیزش و بهم امیختگی طبیعی قسمتهای مختلف، الحاق دولتی به یک پیم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: adhesional (adj.)
(1) تعریف: the act or condition of clinging or sticking.

(2) تعریف: attachment, esp. to a principle or cause; loyalty; adherence.
متضاد: fickleness, inconstancy

(3) تعریف: agreement; assent.
متضاد: dissent

(4) تعریف: an abnormal growing together of separate body tissues.

جمله های نمونه

1. Better driv-ing equipment will improve track adhesion in slippery conditions.
[ترجمه گوگل]تجهیزات رانندگی بهتر چسبندگی مسیر را در شرایط لغزنده بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]تجهیزات driv بهتر چسبندگی مسیر را در شرایط لغزنده بهبود خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An alternative might be interference with bacterial adhesion by pathogenic Escherichia coli, which have abnormal adherence in ulcerative colitis.
[ترجمه گوگل]یک جایگزین ممکن است تداخل با چسبندگی باکتری توسط اشریشیا کلی بیماریزا باشد که در کولیت اولسراتیو چسبندگی غیرطبیعی دارد
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین ممکن است با چسبندگی باکتریایی به باکتری pathogenic Escherichia تداخل داشته باشد، که رفتار غیر عادی در ulcerative colitis دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Moreover, ICAM-1 participates in the transient adhesion of leucocytes to the vascular endothelium and mediates, in part, granulocyte extravasation.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ICAM-1 در چسبندگی گذرا لکوسیت‌ها به اندوتلیوم عروقی شرکت می‌کند و تا حدی واسطه خارج شدن گرانولوسیت است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ICAM - ۱ در چسبندگی گذرا of به اندوتلیوم آوندی عمل می کند و وساطت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Special molecules called adhesion molecules guide the migration of developing neurons and help them to make stable connections to other neurons.
[ترجمه گوگل]مولکول‌های ویژه‌ای به نام مولکول‌های چسبنده، مهاجرت نورون‌های در حال رشد را هدایت می‌کنند و به آنها کمک می‌کنند تا با سایر نورون‌ها ارتباط پایدار برقرار کنند
[ترجمه ترگمان]مولکول های ویژه به نام مولکول های چسبندگی، مهاجرت نورون ها را هدایت می کنند و به آن ها در ایجاد ارتباط پایدار با نورون های دیگر کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Loses its powers of adhesion. Sensible shoes.
[ترجمه گوگل]قدرت چسبندگی خود را از دست می دهد کفش های معقول
[ترجمه ترگمان]قدرت های its را به هم پیوند می دهد کفش Sensible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He adds that the line between accession and adhesion is poorly defined.
[ترجمه گوگل]او می افزاید که خط بین الحاق و چسبندگی به خوبی تعریف نشده است
[ترجمه ترگمان]او اضافه می کند که خط بین الحاق و چسبندگی به طور ضعیف تعریف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Families of cell adhesion molecules Many different cell adhesion molecules have been described.
[ترجمه گوگل]خانواده‌های مولکول‌های چسبنده سلولی بسیاری از مولکول‌های مختلف چسبندگی سلولی توصیف شده‌اند
[ترجمه ترگمان]Families مولکول های چسبندگی سلولی بسیاری از مولکول های چسبندگی سلولی مختلف توضیح داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This molecule is also involved in the adhesion of neutrophils to endothelium during the inflammatory response.
[ترجمه گوگل]این مولکول همچنین در چسبیدن نوتروفیل ها به اندوتلیوم در طول پاسخ التهابی نقش دارد
[ترجمه ترگمان]این مولکول هم چنین در چسبندگی of به اندوتلیوم در هنگام واکنش التهابی نقش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cell adhesion and disease adhesion molecule deficiency A number of rare diseases result from defects in adhesion molecules.
[ترجمه گوگل]چسبندگی سلولی و کمبود مولکول چسبندگی بیماری تعدادی از بیماری های نادر ناشی از نقص در مولکول های چسبندگی است
[ترجمه ترگمان]چسبندگی سلولی و چسبندگی بیماری در مولکول، تعدادی از بیماری های نادر ناشی از نقص در مولکول های چسبندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And extra adhesion is given by the positive heel step, which is quite distinct.
[ترجمه گوگل]و چسبندگی اضافی توسط پله پاشنه مثبت ایجاد می شود که کاملاً متمایز است
[ترجمه ترگمان]و چسبندگی اضافی با گام مثبت پاشنه، که کاملا متمایز است، داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Selective adhesion mechanisms are known to be involved in nerve-muscle recognition and control of synaptic development in several vertebrate systems.
[ترجمه گوگل]مکانیسم های چسبندگی انتخابی در تشخیص عصب-عضله و کنترل رشد سیناپسی در چندین سیستم مهره داران شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]مکانیزم های کشش انتخابی به رسمیت شناخته شدن در تشخیص و کنترل ماهیچه در چندین سیستم مهره داران شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An altered expression of such adhesion molecules may influence the aggressiveness of local infiltrative growth and metastasis in human cancers.
[ترجمه گوگل]بیان تغییر یافته چنین مولکول‌های چسبنده ممکن است بر تهاجمی رشد نفوذی موضعی و متاستاز در سرطان‌های انسانی تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]یک حالت تغییر یافته از چنین مولکول های چسبندگی ممکن است بر پرخاشگری رشد محلی و متاستاز در سرطان انسان تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mercedes has achieved sports-car adhesion with a comfort many luxury saloon makers would envy.
[ترجمه گوگل]مرسدس به چسبندگی خودروهای اسپرت با آسایشی دست یافته است که بسیاری از سازندگان سالن های لوکس به آن حسادت می کنند
[ترجمه ترگمان]مرسدس به چسبندگی اتوموبیل های ورزشی با راحتی بسیار زیادی دست یافته است و بسیاری از makers لوکس به آن ها رشک می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ensure that the adhesion is successful by using the pipette to pass streams of buffer over the attached cells.
[ترجمه گوگل]با استفاده از پیپت برای عبور جریان های بافر از روی سلول های متصل، از موفقیت آمیز بودن چسبندگی اطمینان حاصل کنید
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که چسبندگی با استفاده از پی لوله برای عبور جریان حایل بر روی سلول های چسبیده موفقیت آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توافق (اسم)
analogy, accord, coincidence, accordance, adaptation, conformation, agreement, compromise, settlement, understanding, concurrence, conciliation, concord, adhesion, consistency, commensurability, keeping, consistence, rapport

رضایت (اسم)
consent, concurrence, acquiescence, satisfaction, contentment, euphoria, adhesion

الحاق (اسم)
inset, juncture, supplement, addendum, union, interpolation, incorporation, concatenation, insertion, adhesion, adjunction, joinder, subjunction

چسبیدن (اسم)
adherence, adhesion

طرفداری (اسم)
support, adherence, advocacy, favoritism, siding, partiality, adhesion, approbation, backstop, approval, backing, partisanship, sponsorship

الصاق (اسم)
attachment, adherence, adhesion, sticking

دوسیدگی (اسم)
adherence, adhesion

چسبیدگی (اسم)
adhesion, coherence, coherency, inherence, inherency

انضمام (اسم)
integration, adhesion, annexation

قبول عضویت (اسم)
adhesion

کشش سطحی (اسم)
adhesion

همبستگی (اسم)
sodality, solidarity, cohesion, adhesion, correlation

الحاق دولتی به یک پیمان (اسم)
adhesion

تخصصی

[شیمی] چسبندگی، نیروى چسبش، دوسش
[عمران و معماری] چسبندگی - برچسبی - چسبیدگی - گیرش - دگرچسب
[مهندسی گاز] چسبندگی
[بهداشت] چسبندگی
[نساجی] چسبندگی - کشش سطحی - قدرت چسبندگی - نیروی جاذبه بین مولکولی - پیوستگی
[ریاضیات] چسبیدگی، نیروی جاذبه، نیروی ربایش، چسبندگی
[معدن] چسبندگی (فلوتاسیون)
[خاک شناسی] دگرچسبی
[نفت] چسبندگی
[پلیمر] چسبندگی
[آب و خاک] اتصال مولکولهای آب به ذرات جامد

انگلیسی به انگلیسی

• act of sticking or adhering to a surface; attachment, devotion; agreement; abnormal growing together of separate body tissues (medicine)
adhesion is the state or fact of one thing sticking firmly to another.

پیشنهاد کاربران

1. التصاق؛ پیوستگی، پیوند
2. هواداری، حمایت؛ کمک
3. چسبیدن؛ چسبیدگی ( پزشکی )
توافق، تبعیت، وفاداری، حمایت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adhere
اسم ( noun ) : adherence / adhesion / adherent / adhesive
صفت ( adjective ) : adhesive
قید ( adverb ) : _
خاک شناسی:نیروی چسبندگی مولکول اب به ذره خاک
حمایت ، پشتیبانی
adhesion ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: اتصال
تعریف: 1. متصل بودن دائمی و طبیعی بخش های مختلف بدن 2. متصل شدن دو یا چند مولکول به علت جاذبۀ بین آنها
چسبندگی
جوش خوردگی
adhesion بهتر این کلمه به معنی ( ( الحاق ) ) ترجمه شود

بپرس