adhering

پیشنهاد کاربران

پایبندی ( چسبیدن به یک قانون یا اصل - فعل )
"They are adhering to the rules. "
چسبیدن ( متصل شدن و همرا ه کردن چیزی - فعل )
"The bandage wasn't properly adhering to the skin"
رعایت کردن ( عمل و مراقبت به نحوه درست - فعل )
...
[مشاهده متن کامل]

"The company had to demonstrate complete adhering with all updated new security protocols "

التزام
رعایت کردن، پیروی کردن
همخوانی
تطابق
Stick firmly
پیروی، پایبندی، رعایت، وفاداری
پیوستن

بپرس