adequately

/ˈædəkwətli//ˈædəkwətli/

معنی: بسی
معانی دیگر: بقدرکافی، باندازه کافی، چنانکه تکافونماید، بطورمناسب

جمله های نمونه

1. we didn't thank him adequately
به اندازه ی کافی از او سپاسگزاری نکردیم.

2. Does television adequately reflect the ethnic and cultural diversity of the country?
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون به اندازه کافی تنوع قومیتی و فرهنگی کشور را منعکس می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا تلویزیون به اندازه کافی منعکس کننده تنوع قومی و فرهنگی کشور است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had failed to prepare adequately for the task before him.
[ترجمه گوگل]او نتوانسته بود به اندازه کافی برای کار پیش روی خود آماده شود
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته بود به اندازه کافی برای این کار پیش از او آماده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Vitamin B 6 must be adequately supplied.
[ترجمه گوگل]ویتامین B6 باید به اندازه کافی تامین شود
[ترجمه ترگمان]ویتامین B ۶ باید به اندازه کافی تامین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The punishment should adequately reflect the revulsion felt by most people for this appalling crime.
[ترجمه گوگل]مجازات باید به اندازه کافی منعکس کننده انزجاری باشد که اکثر مردم نسبت به این جنایت وحشتناک احساس می کنند
[ترجمه ترگمان]مجازات باید به اندازه کافی بازتاب انزجار مردم برای این جنایت هولناک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The committee does not adequately consult others when drafting amendments.
[ترجمه گوگل]این کمیته هنگام تهیه پیش نویس اصلاحات به اندازه کافی با دیگران مشورت نمی کند
[ترجمه ترگمان]این کمیته در زمان تهیه پیش نویس اصلاحات به اندازه کافی با دیگران مشورت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The product had not been adequately tested before being put on the market.
[ترجمه گوگل]این محصول قبل از عرضه به بازار به اندازه کافی آزمایش نشده بود
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بازار به بازار عرضه شود، محصول به اندازه کافی مورد آزمایش قرار نگرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These concerns were not adequately addressed in the report.
[ترجمه گوگل]این نگرانی ها به اندازه کافی در گزارش مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]این نگرانی ها به اندازه کافی در این گزارش مورد بررسی قرار نگرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. While some patients can be adequately cared for at home, others are best served by care in a hospital.
[ترجمه گوگل]در حالی که می توان از برخی از بیماران به اندازه کافی در خانه مراقبت کرد، برخی دیگر با مراقبت در بیمارستان بهترین خدمات را دارند
[ترجمه ترگمان]در حالی که برخی از بیماران می توانند به اندازه کافی به آن ها توجه داشته باشند، اما برخی دیگر با مراقبت در بیمارستان سرو کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They felt slighted by not being adequately consulted.
[ترجمه گوگل]آنها احساس می کردند که به اندازه کافی با آنها مشورت نشده است
[ترجمه ترگمان]آن ها احساس کردند که به اندازه کافی با هم مشورت نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She does the job adequately but she's not going to set the world on fire!
[ترجمه گوگل]او کار را به اندازه کافی انجام می دهد، اما قرار نیست دنیا را به آتش بکشد!
[ترجمه ترگمان]این کار را به اندازه کافی انجام می دهد، اما حاضر نیست دنیا را آتش بزند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The book is clear, readable and adequately illustrated.
[ترجمه سرکوت ] کتاب، شفاف و قابل خواندن و تا حدی مشهور است
|
[ترجمه گوگل]کتاب واضح، خواندنی و به اندازه کافی مصور است
[ترجمه ترگمان]این کتاب خوانا، قابل خواندن و به اندازه کافی مصور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There may be problems if responsibilities are not adequately defined.
[ترجمه گوگل]اگر مسئولیت ها به اندازه کافی تعریف نشده باشند، ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد اگر مسئولیت ها به اندازه کافی تعریف نشده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was not adequately insured for the damage my tenants caused.
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی برای خسارت مستاجرانم بیمه نبودم
[ترجمه ترگمان]من به اندازه کافی برای خسارتی که tenants ایجاد کرده بودم بیمه نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many students are not adequately prepared for higher education.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دانشجویان آمادگی کافی برای تحصیلات عالی را ندارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانش آموزان به اندازه کافی برای آموزش عالی آماده نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بسی (قید)
very, much, adequately, lot, often

تخصصی

[ریاضیات] به قدر کافی

انگلیسی به انگلیسی

• sufficiently, suitably; passably, tolerably

پیشنهاد کاربران

به اندازه کافی - قید
The room was not adequately heated
به طور کافی - قید
She was adequately prepared for the test
مناسب - قید
They adequately supplied during crises
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم equ ( به صورت equi هم نوشته می شود )
📌 این ریشه، معادل "equal" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "equal" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 Equate: to make “equal”
🔘 Equatable: able to be considered “equal”
🔘 Inequivalent: not “equal”
🔘 Equivalently: in an “equal” manner
🔘 Equivalency: the state of being “equal”
🔘 Adequate: “equal” to a requirement
🔘 Inadequate: not “equal” to a need
🔘 Adequacy: the quality of being “equal” to a demand
🔘 Inadequacy: the state of not being “equal” to a requirement
🔘 Adequately: in a manner “equal” to what’s needed
🔘 Inadequately: not meeting the “equal” standard
🔘 Equitably: in a fair or “equal” way
🔘 Inequitably: not in a fair or “equal” manner
🔘 Equitableness: the quality of being “equal” and fair
🔘 Equidistantly: at “equal” distances
🔘 Equal: the same or “equal”
🔘 Equally: in an “equal” manner
🔘 Equality: the condition of being “equal”
🔘 Unequal: not “equal”
🔘 Unequally: in a manner that is not “equal”
🔘 Inequality: lack of “equal” status
🔘 Equalize: to make “equal”
🔘 Equalizer: something that makes others “equal”
🔘 Equalization: the process of making things “equal”
🔘 Equinoctial: relating to times when day and night are “equal”
🔘 Equidistant: at “equal” distances
🔘 Equilateral: having all sides “equal”
🔘 Equilibrium: a state of “equal” balance
🔘 Equinox: time of the year when day and night are “equal”
🔘 Equitable: fair or “equal” in treatment
🔘 Equivalent: essentially “equal” in value or meaning
🔘 Equiangular: having “equal” angles
🔘 Equation: a statement asserting “equal” values
🔘 Equator: an imaginary line dividing Earth into “equal” halves
🔘 Equatorial: relating to the “equal” midline of Earth
🔘 Equanimity: maintaining an “equal” state of mind
🔘 Equipotent: having “equal” power or effect
🔘 Equilibrate: to bring to an “equal” balance
🔘 Equity: the quality of being fair or “equal”
🔘 Equipoise: a state of “equal” balance
🔘 Equable: remaining “equal” in mood or temper
🔘 Equidistance: the condition of being at “equal” distance
🔘 Equivocal: open to more than one meaning, not “equal” clarity
🔘 Equivocate: to use ambiguous language, lacking “equal” clarity
🔘 Equivocation: the act of being unclear, not “equal” in directness
🔘 Inequity: an unfair situation, not “equal”
🔘 Inequitable: lacking “equal” fairness
🔘 Unequivocal: leaving no doubt, entirely “equal” in clarity
🔘 Equivalence: the condition of being essentially “equal”
🔘 Equilibration: the process of achieving “equal” balance

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : adequacy
صفت ( adjective ) : adequate
قید ( adverb ) : adequately
به طورِ تامّ، به صورتِ تامّ، تامّانه
✅ به حد/طور راضی کننده و مقبول
:Meaning
to a satisfactory or acceptable extent
👈🏿Some requirements of the task have been covered. However, some bullet points are not ⭐adequately⭐ covered
آن طور که باید. . .
به اندازه/مقدار/قدر کافی/مناسب
:تلفن شما به طور نا مناسب بهینه سازی شده استphone has been optimize obadequately
به اندازه کافی ، به درستی
Your phonehas been optimizeobadequatelyبه ترجمه فارسی چه میشود معنی کامل
در خورند، در خور ، متناسب
مناسب
. . . کافی
به درستی
Sufficiently
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس