additive

/ˈædətɪv//ˈædətɪv/

معنی: افزودنی، افزایشی، افزاینده
معانی دیگر: (ماده ای که برای افزایش خواص ماده ی دیگر به مقدار کم به آن اضافه می شود) افزودنی، وابسته به افزایش، جمع پذیر، adj : افزودنی، n : ش، ماده ای که برای افزایش خواص ماده ء دیگری به ان اضافه شود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: involving, related to, or produced by addition.

- The brain perceives color through an additive process, combining blue and yellow to produce the perception of green.
[ترجمه گوگل] مغز رنگ را از طریق یک فرآیند افزایشی درک می کند و آبی و زرد را ترکیب می کند تا درک سبز را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان] مغز رنگ را از طریق یک فرآیند افزایشی، ترکیب رنگ آبی و زرد برای تولید درک سبز می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: additively (adv.)
• : تعریف: a substance added in small amounts to another to improve, preserve, or otherwise alter it.

- a food additive
[ترجمه گوگل] یک افزودنی غذایی
[ترجمه ترگمان] یک افزودنی غذایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a fuel additive
[ترجمه گوگل] یک افزودنی سوخت
[ترجمه ترگمان] یک افزودنی سوختی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Colour is often an additive in foods.
[ترجمه گوگل]رنگ اغلب یک افزودنی در غذاها است
[ترجمه ترگمان]رنگ اغلب یک افزودنی در غذاها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A special anti-foam additive also gives a more complete fill-up with less spillage, and a deodorant reduces smell.
[ترجمه گوگل]یک افزودنی ضد کف مخصوص نیز پر شدن کامل تری را با ریزش کمتر می دهد و دئودورانت بوی را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]یک افزودنی ضد فوم ویژه نیز یک پر پر کننده کامل با ریزش کم تر می دهد و دئودورانت برای دئودورانت خود کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A4 asserts each integer has an additive inverse.
[ترجمه گوگل]A4 ادعا می کند که هر عدد صحیح دارای یک معکوس افزودنی است
[ترجمه ترگمان]A۴ تاکید می کند که هر عدد صحیح معکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This friction reducing additive may be used in all the engine and transmission of your L. R. with beneficial results.
[ترجمه گوگل]این افزودنی کاهنده اصطکاک را می توان در تمام موتور و گیربکس L R با نتایج مفید استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این کاهش اصطکاک ممکن است در تمام موتور و انتقال L شما مورد استفاده قرار گیرد ر با نتایج مفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The gasoline additive had leaked from underground storage tanks at a Navy gas station.
[ترجمه گوگل]افزودنی بنزین از مخازن ذخیره سازی زیرزمینی در پمپ بنزین نیروی دریایی نشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]مواد افزودنی بنزین از مخازن زیر زمینی در ایستگاه گاز نیروی دریایی نشت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Givem milkshakes, lotsa ice cream, and the Additive.
[ترجمه گوگل]میلک شیک، بستنی لاتسا، و افزودنی را به آنها بدهید
[ترجمه ترگمان]بستنی میلک شیک، بستنی lotsa و the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In each case, the language competence acquired is additive: it does not replace earlier competencies.
[ترجمه گوگل]در هر مورد، صلاحیت زبانی به دست آمده افزودنی است: جای شایستگی های قبلی را نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]در هر مورد، صلاحیت زبانی دارای یک افزودنی است: این زبان، شایستگی های اولیه را جایگزین نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There would therefore be an additive effect on the passive water absorption that occurs secondary to solute absorption.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک اثر افزایشی بر جذب غیرفعال آب که ثانویه به جذب املاح رخ می دهد، وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تاثیر افزایشی روی جذب آب منفعل که ثانویه در جذب حل شونده رخ می دهد، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Therefore it appears that hypertension has an additive deleterious effect on overall prognosis in the diabetic.
[ترجمه گوگل]بنابراین به نظر می رسد که فشار خون بالا اثر مضری بر پیش آگهی کلی در بیماران دیابتی دارد
[ترجمه ترگمان]از این رو، به نظر می رسد که فشار خون بالا تاثیر زیان additive بر پیش بینی کلی در دیابت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's an additive that the Hyperactive Children's Support Group recommends eliminating from the diet of susceptible children.
[ترجمه گوگل]این یک افزودنی است که گروه حمایت از کودکان بیش فعال توصیه می کند از رژیم غذایی کودکان مستعد حذف شود
[ترجمه ترگمان]این یک افزودنی است که گروه حمایت از کودکان hyperactive توصیه می کند که از رژیم غذایی کودکان آسیب پذیر حذف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In real life, neither proceeds in the linear, additive fashion envisioned in workbooks.
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی، هیچکدام به شکل خطی و افزودنی پیش‌بینی‌شده در کتاب‌های کار پیش نمی‌روند
[ترجمه ترگمان]در زندگی واقعی، نه درآمد در مد خطی، افزایشی که در workbooks پیش بینی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Linear, additive models are easier to work with than more complex mathematical models.
[ترجمه گوگل]کار کردن با مدل‌های خطی و افزودنی آسان‌تر از مدل‌های پیچیده‌تر ریاضی است
[ترجمه ترگمان]مدل های خطی و افزایشی ساده تر از مدل های پیچیده ریاضی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Environmentalists fear the gasoline additive prematurely ages the human brain.
[ترجمه گوگل]محیط بانان می ترسند که افزودنی بنزین باعث پیری زودرس مغز انسان شود
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست بر این می ترسند که مصرف بنزین پیش از موعد به مغز انسان پیش از موعد برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We call O the additive identity.
[ترجمه گوگل]ما هویت افزودنی را O می نامیم
[ترجمه ترگمان]ما او را هویت افزایشی می نامیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Aluminium material was electropolishing with addition of additive TA in alkaline solution by periodic reverse current.
[ترجمه گوگل]مواد آلومینیومی با افزودن ماده افزودنی TA در محلول قلیایی توسط جریان معکوس دوره‌ای، الکتروپلیش شد
[ترجمه ترگمان]مواد آلومینیومی به علاوه افزایشی TA در محلول آلکالین با جریان معکوس متناوب، electropolishing شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزودنی (صفت)
additive, increasable

افزایشی (صفت)
additive

افزاینده (صفت)
additive, augmentative

تخصصی

[خودرو] ماده افزودنی
[شیمی] افزودنی، جمع پذیر
[سینما] رنگهای اضافی (زرد، ارغوانی، زنگاری ) - رنگهای اضافی - سیستم اضافی - رنگهای آبی، سبز و قرمز اضافی یا ادتیو - ترکیب رنگها به طریق اضافی
[عمران و معماری] افزونه - افزودنی - سازنده فرعی - افزوده
[برق و الکترونیک] جمع شونده، افزودنی
[مهندسی گاز] افزودنی آماده ای که جهت بهترشدن خواص به ماده دیگر
[نساجی] افزودنی - مواد افزودنی - ماده کمکی
[ریاضیات] جمعپذیر
[معدن] افزودنی (عمومی فرآوری)
[پلیمر] افزودنی، موادی هستند که به مخلوط رزین جهت افزایش کیفیت کارایی‏های خاصی افزوده می‏شو‏ند مانند ضد شره، ضد UV، کندکننده و غیره

انگلیسی به انگلیسی

• supplement; something which is added
an additive is a substance which manufacturers add to a product such as food or petrol for a particular purpose.

پیشنهاد کاربران

۱. ( ماده ) افزودنی ۲. جمع پذیر. جمعی ۳. جمع شونده. افزایشی
مثال:
additives for fining wine
افزودنی هایی برای خالص کردن شراب
افزودنی، داخلی ( در مواد غذایی و غیره )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : add
اسم ( noun ) : addition / additive
صفت ( adjective ) : additional
قید ( adverb ) : additionally
ممکنه به چاشنی های غذایی هم بگن
additive ( خوردگی )
واژه مصوب: افزودنی
تعریف: ماده‏ای که برای بهبود کارایی فراوردۀ نهایی به مادۀ دیگر می‏افزایند
Additive is something we add to food to make it taste or look betteror help it to stay fresh
جمعی
additive shape invariant superpotentias
ابرپتانسیل های شکل ناوردای جمعی
مواد افزودنی بد است باید کمتر استفاده شود.
جمع شدنی ( با هم )
اضافه شدنی ( به هم )
produced by addition

چیزهای اضافه
رویِ همی ، هم گذاشته ، روی هم گذاشته
ماده افزودنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس