addiction

/əˈdɪkʃn̩//əˈdɪkʃn̩/

معنی: خو گرفتگی، عادت، اعتیاد، اعتیاد دادن، میل، تمایل، خوی، طبع، فرقه
معانی دیگر: میل وافر، آموختگی، عادت (قوی)، خو گیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being addicted, esp. to a narcotic substance.
مترادف: dependence, habit
مشابه: alcoholism, craving, dipsomania, monkey on one's back

- He'd started smoking recently and was already developing an addiction to nicotine.
[ترجمه Y] او اخیرا سیگار کشیدن را شروع کرده بود و در حال حاضر به نیکوتین معتاد شده است
|
[ترجمه گوگل] او اخیراً شروع به کشیدن سیگار کرده بود و قبلاً به نیکوتین اعتیاد پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان] او اخیرا سیگار را شروع کرده بود و در حال حاضر در حال توسعه اعتیاد به نیکوتین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. heroin addiction nourishes other criminal activities
اعتیاد به هرویین به شیوع فعالیت های تبهکارانه کمک می کند.

2. his addiction to reading
عادت او به کتاب خوانی

3. opium addiction
اعتیاد به تریاک

4. gambling and addiction are two of the vices of the natives
قماربازی و اعتیاد دو عادت زشت بومیان را تشکیل می دهد.

5. her daughter's addiction disconcerted her greatly
اعتیاد دخترش او را بسیار ناراحت می کرد.

6. he lapsed into addiction again
او دوباره به اعتیاد روی آورد.

7. he quit his addiction through willpower alone
فقط با قدرت اراده اعتیاد خود را ترک کرد.

8. the fight against addiction
پیکار با اعتیاد

9. the whirlpool of addiction
گرداب اعتیاد

10. gambling can become an addiction
قماربازی می تواند (نوعی) اعتیاد بشود.

11. it is said that heroin addiction and criminality go hand in hand
می گویند اعتیاد به هرویین و تبهکاری با هم مرادف اند.

12. the crusade against poverty and addiction
پیکار با فقر و اعتیاد

13. the new guidelines for fighting addiction
دستورالعمل های جدید برای مبارزه با اعتیاد

14. a proactive approach to fighting drug addiction
روش کنشگرایانه در پیکار با اعتیاد به مواد مخدر

15. he is trying to rationalize his addiction
او می کوشد اعتیاد خود را توجیه کند.

16. i am trying to kick that addiction
دارم می کوشم که آن اعتیاد را ترک کنم.

17. a shallow study of the causes of addiction
پژوهشی سطحی درباره ی علل اعتیاد

18. after a while he reverted to his addiction
پس از چندی به اعتیاد خود بازگشت.

19. the new legislation is intended to fight addiction
هدف قانون جدید مبارزه با اعتیاد است.

20. they decided to depoliticize the subject of addiction
آنها تصمیم گرفتند موضوع اعتیاد را از سیاست مجزا نگه دارند.

21. you must guard against any kind of addiction
تو باید از هر گونه اعتیاد پرهیز کنی

22. they tried to cleanse society of prostitution and addiction
آنان کوشیدند اجتماع را از فحشا و اعتیاد پاکسازی کنند.

23. the social and economic conditions drive young people to addiction
وضع اجتماعی و سیاسی جوانان را به اعتیاد می کشاند.

24. She struggled with her husband's demons of addiction and alcoholism.
[ترجمه گوگل]او با شیاطین اعتیاد و اعتیاد به الکل شوهرش مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]او با شیاطین اعتیاد و می خوارگی شوهرش مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. His drug addiction had turned him into a husk of his former self.
[ترجمه گوگل]اعتیاد به مواد مخدر او را به پوسته ای از خود سابقش تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به مواد مخدر او را تبدیل به a سابق خود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. His addiction to drugs propelled him towards a life of crime.
[ترجمه گوگل]اعتیاد او به مواد مخدر او را به سمت زندگی جنایتکارانه سوق داد
[ترجمه ترگمان]اعتیاد او به مواد مخدر او را به سمت زندگی جنایت سوق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He has never conquered his addiction to smoking.
[ترجمه گوگل]او هرگز اعتیاد خود به سیگار را غلبه نکرده است
[ترجمه ترگمان]هرگز بر اعتیاد خود به سیگار غلبه نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. His addiction to drugs propelled him toward a life of crime.
[ترجمه گوگل]اعتیاد او به مواد مخدر او را به سمت یک زندگی جنایی سوق داد
[ترجمه ترگمان]اعتیاد او به مواد مخدر او را به سمت زندگی جنایت سوق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. After years of addiction, he swore off drugs completely.
[ترجمه گوگل]پس از سال ها اعتیاد، او به طور کامل مواد مخدر را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها اعتیاد، او به طور کامل از مواد مخدر دوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Giving up an addiction is a humbling experience.
[ترجمه گوگل]ترک اعتیاد یک تجربه فروتنانه است
[ترجمه ترگمان]ترک اعتیاد یک تجربه humbling است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خو گرفتگی (اسم)
acclimatization, addiction

عادت (اسم)
attainment, addiction, wont, acquirement, habit, practice, custom, tradition, use, consuetude, rule, rut, habitude, praxis, folkways

اعتیاد (اسم)
addict, addiction, consuetude

اعتیاد دادن (اسم)
addiction

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

تمایل (اسم)
hang, addiction, inclination, appetence, appetency, disposition, liking, tendency, sentiment, trend, would, leaning, turn, anxiety, nisus, gust, gravitation, roll, streak, tilt, inclining, recumbency, fantasy, preoccupation, tenor, declination, yen, proclivity

خوی (اسم)
addiction, nature, character, habit, custom, affection, temper, temperament, propensity, bent, sweat, perspiration, strain, squint, slobber, slabber, proclivity, saliva

طبع (اسم)
addiction, nature, character, temper, printing, publication, leaning

فرقه (اسم)
party, addiction, sect, faction

تخصصی

[بهداشت] اعتیاد
[روانپزشکی] اعتیاد- هرگونه وابستگی شدید روانی یا فیزیولوژیک ارگانیسم نسبت به یک دارو. اعتیاد با پیدایش سندرم پرهیز یا محرومیت (abstinence-syndrome) مشخص است که هنگامی قطع ناگهانی دارو ظاهر می گردد. به نظر می رسد که فرد معتاد وجود ماده اعتیاد آور برای حفظ کارکرد طبیعی سلولی الزامی گردیده و قطع آن موجب دگرگونی فرآیند های فیزیولوژیک و در نتیجه علائم محرومیت می شود. به عبارت دیگر معتاد کسی است که وابستگی جسمی و روانی نسبت به یک دارو پیدا کرده و ناگزیر است مصرف مقادیر مشخصی از آن را بطور مستمر ادامه دهد.

انگلیسی به انگلیسی

• devotion to a certain habit, dependency
addiction is the condition of taking harmful drugs and being unable to stop.
an addiction to something is a very strong desire for it.

پیشنهاد کاربران

This term describes a compulsive or chronic habit that is difficult to control and often has negative consequences. It typically refers to a strong physical or psychological need for a substance or behavior.
...
[مشاهده متن کامل]

این اصطلاح یک عادت غیر قابل کنترل یا مزمن ( دیرینه ) را توصیف می کند که کنترل آن دشوار و اغلب پیامدهای منفی دارد. معمولاً به نیاز شدید فیزیکی یا روانی به یک ماده یا رفتار اشاره دارد.
اعتیاد، وابستگی
“I have an addiction to caffeine and can’t function without my morning coffee. ”
In a conversation about gambling, a person might admit, “I developed an addiction to online poker. ”
A therapist might explain, “Addiction is a complex condition that requires professional treatment and support. ”

addiction
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-habit/
انس و خو گرفتن مزمن و شدید
اعتیاد و عادت وابسته گونه
تمایل و میل و کشش خارج از اراده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : addict / addiction
✅️ صفت ( adjective ) : addicted / addictive
✅️ قید ( adverb ) : _
تعریف وابستگی و اعتیاد دو تعریف متفاوت است
addiction ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: اعتیاد
تعریف: وابستگی جسمی یا روانی به مصرف یک ماده یا انجام رفتاری خاص
اعتیاد، میل، تمایل، خو گرفتگی، میل وافر
اعتیاد ، میل وافر
His addiction began with prescription drugs.
اعتیاد او از داروهای تجویزی آغاز شد 💊💊💊💊
رفتار
اعتیاد
وابستگی

بپرس