add in


به حساب آوردن، افزودن بر

جمله های نمونه

1. We'd better add in some lemon juice before mixing the flour with sugar.
[ترجمه محمد] ما قبل از اینکه آرد را با شکر مخلوط کنیم بهتر است به آن آب لیمو اضافه کنیم
|
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از مخلوط کردن آرد با شکر، مقداری آبلیمو به آن اضافه کنیم
[ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از مخلوط کردن آرد با شکر کمی آب لیمو به آن اضافه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He forgot to add in the tip.
[ترجمه گوگل]او فراموش کرد نکته را اضافه کند
[ترجمه ترگمان] یادش رفت سر انعام اضافه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Add in the lemon after mixing the flour and sugar.
[ترجمه گوگل]لیمو را بعد از مخلوط کردن آرد و شکر به آن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از مخلوط کردن آرد و شکر به لیمو اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Would you add in these items, please, in order that we complete the list?
[ترجمه گوگل]لطفاً به این موارد اضافه کنید تا لیست را تکمیل کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید این موارد را اضافه کنید، لطفا، لطفا این فهرست را تکمیل کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't forget to add in the tip.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که نکته را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]یادت نره سر انعام اضافه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Remember to add in the cost of drinks.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که هزینه نوشیدنی ها را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که هزینه نوشیدنی را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Once the vegetables start to cook add in a couple of tablespoons of water.
[ترجمه گوگل]پس از شروع به پختن سبزیجات، دو قاشق غذاخوری آب اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که سبزیجات شروع به پختن غذا در دو قاشق سوپ خوری آب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't forget to add in the cost of your time.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که هزینه زمان خود را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که هزینه زمان خود را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Add in your best guess as to any cash outlays you made.
[ترجمه گوگل]بهترین حدس خود را در مورد هزینه های نقدی که انجام داده اید اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]بهترین حدس خود را به هر گونه هزینه هایی که کرده اید اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Add in the E. coli living in other mammals and the number becomes even larger.
[ترجمه گوگل]E coli را که در پستانداران دیگر زندگی می کنند اضافه کنید و تعداد آنها حتی بیشتر می شود
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن در E coli در سایر پستانداران وجود دارد و تعداد آن ها حتی بزرگ تر هم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Would you add in overtime pay when listing your annual salary?
[ترجمه گوگل]آیا هنگام فهرست کردن حقوق سالانه خود به اضافه کار اضافه می کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا زمانی که حقوق سالیانه خود را لیست می کنید، مبلغ اضافه کاری را اضافه می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Add in the slower pitches ad lower bounce and Hick was able to take full advantage.
[ترجمه گوگل]گام‌های آهسته‌تر را اضافه کنید و جهش پایین‌تر را اضافه کنید و هیک توانست از حداکثر مزیت استفاده کند
[ترجمه ترگمان]با گام های آهسته تر، bounce کم تر و hick قادر به کسب مزیت کامل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Add in zero interceptions, and you have a turnover average of 0. 0.
[ترجمه گوگل]با اضافه کردن صفر، میانگین گردش مالی 0 0 خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]در interceptions صفر اضافه کنید، و میانگین گردش کار شما به طور میانگین صفر است ۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Add in enough water to cover the trotter and cook for about minutes.
[ترجمه گوگل]به اندازه ای آب اضافه کنید تا روی تراتر را بپوشاند و حدود دقیقه بپزید
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی آب اضافه کنید تا غذا را برای چند دقیقه بپوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] افزودنی .

انگلیسی به انگلیسی

• small program added to another program in order to expand the program's options

پیشنهاد کاربران

To include or introduce something into a particular context or situation. “Add in” is a more casual and colloquial way of expressing inclusion.
گنجاندن یا معرفی و مطرح کردن چیزی در یک زمینه یا موقعیت خاص.
...
[مشاهده متن کامل]

Add in یک روش معمولی و محاوره ای برای بیان گنجاندن و شامل شدن است.
**************************************************************************************************
مثال؛
For instance, a recipe might instruct, “Add in the chopped onions and garlic. ”
In a conversation about planning a party, someone might suggest, “Let’s add in some fun activities for the guests. ”
A coworker might say, “Don’t forget to add in the final sales figures to the report. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-include/
An add - in is a software component that adds specific functionality to a larger software application. It is often used in the context of productivity tools and software customization.
افزونه یک جزء نرم افزاری است که عملکرد خاصی را به یک برنامه نرم افزار بزرگتر اضافه می کند. اغلب در زمینه ابزارهای بهره وری و سفارشی سازی نرم افزار استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

For example, a user might install an add - in for their email client to automatically sort incoming messages.
In spreadsheet software, add - ins can provide additional functions or data analysis capabilities.
A web developer might create an add - in to extend the functionality of a content management system.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-add-on/
add - in ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: درافزا 1
تعریف: نوعی نرم‏افزار کاربردی یا برنامه‏ای دیگر که بتوان آن را به برنامه پایه افزود
افزونه

بپرس