add fuel to the flames

جمله های نمونه

1. The integration of the specialist colleges of art into larger institutions like polytechnics also aroused apprehensions which added fuel to the flames.
[ترجمه گوگل]ادغام کالج‌های تخصصی هنر در مؤسسات بزرگ‌تری مانند پلی‌تکنیک نیز نگرانی‌هایی را برانگیخت که بر شعله‌های آتش افزودند
[ترجمه ترگمان]ادغام دانشکده های تخصصی هنر به موسسات بزرگ تر نظیر polytechnics نیز نگرانی هایی را برانگیخت که سوخت را به شعله ها افزود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let her be. Any words will just add fuel to the flames.
[ترجمه گوگل]بگذار او باشد هر کلمه ای فقط به شعله های آتش می افزاید
[ترجمه ترگمان]بذار بره هر کلامی به شعله های آتش اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mum is already very angry. Don't add fuel to the flames by doing what she doesn't like.
[ترجمه گوگل]مامان قبلاً خیلی عصبانی است با انجام کاری که او دوست ندارد به شعله های آتش اضافه نکنید
[ترجمه ترگمان]مامان خیلی عصبانی است با انجام کاری که دوست ندارد، سوخت را به شعله ها اضافه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Emergence of this situation to do with local governments'to add fuel to the flames.
[ترجمه گوگل]پدید آمدن این وضعیت به دولت های محلی برای افزودن سوخت به شعله های آتش
[ترجمه ترگمان]پیدایش این وضعیت با دولت های محلی برای افزودن سوخت به شعله ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. McDonald's will always uphold the quality of high-quality, service, cleanliness Zhangjiajie return to the public, McDonald's will add fuel to the flames of economic prosperity and Zhangjiajie.
[ترجمه گوگل]مک دونالد همیشه کیفیت با کیفیت بالا، خدمات، پاکیزگی Zhangjiajie بازگشت به مردم، مک دونالد سوخت به شعله های آتش شکوفایی اقتصادی و Zhangjiajie اضافه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]مک دونالد همیشه کیفیت خدمات، خدمات، تمیزی و بازگشت به عموم را حفظ می کند، مک دونالد سوخت را به آتش رونق اقتصادی و Zhangjiajie می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• worsen a problem, exacerbate a problem, "fan the fire"

پیشنهاد کاربران

آتش را دامن زدن
نمک روی زخم پاشیدن
آتیش بیار معرکه بودن . ( وضع بدی رو بدتر کردن )

بپرس