فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: adds, adding, added
حالات: adds, adding, added
• (1) تعریف: to combine (something) with something else, often to increase the quantity of the latter, or to improve it or make it more complete.
• متضاد: deduct, discount, remove, subtract, take
• مشابه: affix, annex, append, attach, combine, connect, join, subjoin, tack on, tag, unite
• متضاد: deduct, discount, remove, subtract, take
• مشابه: affix, annex, append, attach, combine, connect, join, subjoin, tack on, tag, unite
- Add the sugar to the mixture a little at a time.
[ترجمه گوگل] شکر را کم کم به مخلوط اضافه کنید
[ترجمه ترگمان] شکر را کمی به مخلوط اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شکر را کمی به مخلوط اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wants to add this stamp to his collection.
[ترجمه سهیل] او می خواهد این تمبر را به کلکسیون خود اضافه کند.|
[ترجمه گوگل] او می خواهد این تمبر را به مجموعه خود اضافه کند[ترجمه ترگمان] میخواد این مهر رو به کلکسیون خودش اضافه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You should add more salt to this soup.
[ترجمه گوگل] باید نمک بیشتری به این سوپ اضافه کنید
[ترجمه ترگمان] باید نمک بیشتری به این سوپ اضافه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باید نمک بیشتری به این سوپ اضافه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to find the total of (often fol. by "up").
• مترادف: sum, tally, total
• مشابه: count, enumerate, number, ring up, score, tot up
• مترادف: sum, tally, total
• مشابه: count, enumerate, number, ring up, score, tot up
- If you add up all the numbers, you get 200 as your answer.
[ترجمه گوگل] اگر همه اعداد را جمع کنید، 200 به عنوان پاسخ شما می شود
[ترجمه ترگمان] اگر همه اعداد را جمع کنید، ۲۰۰ به عنوان پاسخ خود به دست می آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر همه اعداد را جمع کنید، ۲۰۰ به عنوان پاسخ خود به دست می آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to say or write beyond what has already been said or written.
• مترادف: append, supplement, tack on
• متضاد: delete, remove
• مشابه: affix, annex, suffix, tag
• مترادف: append, supplement, tack on
• متضاد: delete, remove
• مشابه: affix, annex, suffix, tag
- "And don't come back!" she added angrily.
[ترجمه گوگل] "و برنگرد!" او با عصبانیت اضافه کرد
[ترجمه ترگمان] و برنگردی! با عصبانیت اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] و برنگردی! با عصبانیت اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: add up
عبارات: add up
• (1) تعریف: to perform the mathematical operation of addition.
• مترادف: total
• متضاد: subtract
• مشابه: tally
• مترادف: total
• متضاد: subtract
• مشابه: tally
- The mistake is that you added here instead of subtracting.
[ترجمه گوگل] اشتباه اینجاست که به جای تفریق اینجا اضافه کردید
[ترجمه ترگمان] اشتباه این است که شما به جای کم کردن، به اینجا اضافه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اشتباه این است که شما به جای کم کردن، به اینجا اضافه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make the correct total or expected result (often fol. by up).
• مترادف: figure
• مشابه: compute, reckon, tally
• مترادف: figure
• مشابه: compute, reckon, tally
- 9 and 9 and 9 add up to 27
[ترجمه گوگل] 9 و 9 و 9 به 27 می رسند
[ترجمه ترگمان] ۹ و ۹ و ۹ به ۲۷ اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ۹ و ۹ و ۹ به ۲۷ اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to increase (fol. by to).
• متضاد: deduct, derogate
• مشابه: increase
• متضاد: deduct, derogate
• مشابه: increase
- The children's screaming added to the confusion.
[ترجمه گوگل] فریاد بچه ها بر این سردرگمی افزود
[ترجمه ترگمان] بچه ها جیغ می کشیدند و جیغ می کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه ها جیغ می کشیدند و جیغ می کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید