adaptation

/ˌædəpˈteɪʃn̩//ˌædæpˈteɪʃn̩/

معنی: تطبیق، توافق، انطباق، اقتباس
معانی دیگر: جرح و تعدیل، تنظیم، برداشت، (زیست شناسی و گیاه شناسی) سازش، سازش با محیط، همرنگی (با جماعت)، سازگاری، جورسازی، تطابق، سازواری، مناسب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: adaptational (adj.), adaptationally (adv.)
(1) تعریف: the act or process of adapting, or the state of being adapted.
مترادف: accommodation, adjustment, modification, naturalization
مشابه: alteration, change, compliance, conformation, shaping, variation

- The adaptation of the novel for the Broadway stage took a year of hard work.
[ترجمه گوگل] اقتباس از این رمان برای صحنه برادوی یک سال کار سخت طول کشید
[ترجمه ترگمان] اقتباس از رمان \"برادوی\" یک سال سخت به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the result of such an act or process.
مترادف: accommodation, adjustment, modification, naturalization
مشابه: alteration, arrangement, change, compliance, conformation, conversion, rendition, shaping, variation, version

- We enjoyed the film adaptation of the play.
[ترجمه گوگل] از اقتباس سینمایی این نمایشنامه لذت بردیم
[ترجمه ترگمان] ما از فیلم اقتباسی از نمایش لذت بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in biology, a change in an organism, over time, that better enables it to survive and multiply.
مشابه: assimilation, variation

جمله های نمونه

1. this movie is an adaptation of blind owl
این فیلم اقتباسی است از بوف کور.

2. the human capacity for change and adaptation
ظرفیت بشر برای دگرگونی و تطبیق با محیط

3. the polar bear's white fur is a kind of adaptation
خز سفید خرس قطبی نوعی سازش با محیط است.

4. This is an adaptation of a novel for the scenario.
[ترجمه گوگل]این اقتباسی از یک رمان برای سناریو است
[ترجمه ترگمان]این یک اقتباس از یک رمان برای این سناریو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The book described the adaptation of desert species to the hot conditions.
[ترجمه گوگل]در این کتاب سازگاری گونه های بیابانی با شرایط گرم توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]این کتاب اقتباس از گونه های صحرا را به شرایط گرم توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They first paired up in the screen adaptation of 'Grease'.
[ترجمه گوگل]آنها برای اولین بار در اقتباس صفحه نمایش "گریس" جفت شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها ابتدا با سازگاری با گریس جفت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's working on a screen adaptation of his latest novel.
[ترجمه گوگل]او در حال کار بر روی یک اقتباس از آخرین رمان خود است
[ترجمه ترگمان]او بر روی یک صفحه نمایش از آخرین رمان خود کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This adaptation perfectly captures the spirit of Kurt Vonnegut's novel.
[ترجمه گوگل]این اقتباس کاملاً روح رمان کرت ونگات را به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]این اقتباس کاملا روح رمان کورت Vonnegut را به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Last year he starred in the film adaptation of Bill Cronshaw's best-selling novel.
[ترجمه گوگل]سال گذشته او در فیلم اقتباسی از رمان پرفروش بیل کرونشاو بازی کرد
[ترجمه ترگمان]سال گذشته او در فیلم اقتباسی از رمان پرفروش بیل کر انشا بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most living creatures are capable of adaptation when compelled to do so.
[ترجمه گوگل]اکثر موجودات زنده زمانی که مجبور به انجام این کار شوند، قادر به سازگاری هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از موجودات زنده وقتی مجبور می شوند این کار را بکنند، قادر به سازگاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's a fairly loose adaptation of the novel.
[ترجمه گوگل]این یک اقتباس نسبتا آزاد از رمان است
[ترجمه ترگمان]این یک اقتباس نسبتا شل از رمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fatigue and adaptation do not occur to this degree in patients with central lesions.
[ترجمه گوگل]در بیماران با ضایعات مرکزی خستگی و سازگاری به این درجه رخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]خستگی و سازگاری با این میزان در بیماران مبتلا به ضایعات مرکزی رخ نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Explosive breeders also show a further adaptation to male competition - the development of enlarged nuptial pads on their hands.
[ترجمه گوگل]پرورش دهندگان مواد منفجره نیز سازگاری بیشتری با رقابت مردان نشان می دهند - ایجاد پدهای بزرگ عروسی روی دستانشان
[ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان با مواد منفجره نیز تطبیق بیشتری با رقابت مردان نشان می دهند - توسعه of های بزرگ در دستان آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Adaptation to a changing environment may be necessary as before to achieve traditional goals.
[ترجمه گوگل]سازگاری با محیط در حال تغییر ممکن است مانند گذشته برای دستیابی به اهداف سنتی ضروری باشد
[ترجمه ترگمان]تطبیق با یک محیط در حال تغییر ممکن است برای رسیدن به اهداف سنتی لازم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تطبیق (اسم)
accommodation, match, adjustment, adaptation, comparison, conformation, harmony, collation, identification

توافق (اسم)
analogy, accord, coincidence, accordance, adaptation, conformation, agreement, compromise, settlement, understanding, concurrence, conciliation, concord, adhesion, consistency, commensurability, keeping, consistence, rapport

انطباق (اسم)
coincidence, adaptation, conformity, synchrony, synchronism, parallax, self-identity

اقتباس (اسم)
adaptation, adoption, derivation, quotation

تخصصی

[علوم دامی] انطباق حیوان با شرایط محیطی.
[سینما] برداشت / برداشت سینمایی - تغییر یا بهبود صدا یا تصویر فیلم
[برق و الکترونیک] تطبیق
[زمین شناسی] سازگاری، انطباق روندی که بر اساس آن، فرد یا گروه، امکان ادامه کار و زندگی در یک محیط خاص را می یابد
[بهداشت] سازگاری - انطباق
[نساجی] قدرت وفق دادن ( چشم ) - توافق - سازش
[ریاضیات] انطباق، سازش، سازگاری، توافق، تناسب

انگلیسی به انگلیسی

• act of adapting; process of making one thing fit another; modification, adjustment
an adaptation of a story or novel is a play or film based on it.
adaptation is the process of changing in order to deal with a new situation.

پیشنهاد کاربران

۱. انطباق. سازگاری. تغییر ۲. تنظیم. اقتباس
مثال:
Ecologist, who deal with the adaptation of life to the environment…
{برای} بوم شناسان، که با سازگاری موجودات با محیط زیست سر و کار دارند. . .
برگرفته
یا
برگرفتن از
سازگار بودن
سازگاری، تطبیق ( در برابر اثرات تغییر اقلیم ) واژه مقابل اون هم maladaptation هست با ترجمه بدسازگاری، اشاره به سازگاری ناموفق و یا ناپایدار بلحاظ زیست محیطی و توسعه داره
توافق
اقتباس، تنظیم
سازگارش = عمل سازگار کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adapt
اسم ( noun ) : adaptation / adaptability
صفت ( adjective ) : adaptive / adaptable
قید ( adverb ) : adaptively
adaptation ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: اقتباس 1
تعریف: ساختن فیلم براساس یک اثرِ ازپیش موجود
adaptation of . . . novel
اقتباس از فلان رمان ( برای ساختن فیلم یا تئاتر )
کتاب یا نمایشنامه ای که تبدیل به فیلم یا یک برنامه تلویزیونی. . . . می شود
سازگاری
اقتباس
تطبیق دهی، تطابق دهی
باز آفرینی ، باز نویسی ، اقتباس ادبی
جرح و تعدیل، سازکاری، جورسازی، سازش، تطبیق
a movie play or tv show that is bassed on book
n. sth, such as a device or mechanism, that is changed or changes so as to become suitable to a new or special application or situation
sth that is changed or modified to suit new conditions or needs
sth that is produced by adapting sth else
منطبق کردن
very free translation or imitation : which is a method of translation By Dryden

هماهنگی ، همخوانی
ویرایش و اصلاح چیزی یا تغییر بخش هایی از آن برای آنکه با محیط و شرایطی که در آن قرار دارد سازگاری پیدا کند
( درمورد کتاب . مقاله ) ویرایش

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس