adamantine

/ˌædəˈmæntaɪn//ˌædəˈmæntaɪn/

معنی: سخت و درخشان، سخت، محکم
معانی دیگر: نشکن، سخت و ناشکستنی، سخت و درخشان مانند الماس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of, resembling, or having the hardness of adamant.

(2) تعریف: firmly decided or fixed; unyielding; adamant.

- It was fruitless to plead with someone known for his adamantine will.
[ترجمه گوگل] التماس با کسی که به وصیت سرسختانه اش معروف بود بی نتیجه بود
[ترجمه ترگمان] بی هوده بود که کسی را به خاطر اراده درخشان خود اعتراف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Weapons made of adamantine have the ability to bypass the damage reduction of certain monsters.
[ترجمه گوگل]سلاح های ساخته شده از آدامانتین توانایی دور زدن کاهش آسیب هیولاهای خاص را دارند
[ترجمه ترگمان]سلاح های ساخته شده از adamantine قابلیت عبور از کاهش آسیب هیولاهای خاص را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Surely the adamantine barrier of her marriage with another could not be pieced like this!
[ترجمه گوگل]مطمئناً نمی شد سد سخت ازدواج او با دیگری را به این شکل پاره کرد!
[ترجمه ترگمان]مسلما مانع بزرگ ازدواجش با دیگری نمی توانست چنین شکلی باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Examples: DR, Resist ENERGY, Adamantine Laced.
[ترجمه گوگل]مثال: DR، مقاومت در برابر انرژی، Adamantine Laced
[ترجمه ترگمان]مثال ها: DR، مقاومت در برابر انرژی، adamantine Laced
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their adamantine conservatism is the slow outgrowth of this experience.
[ترجمه گوگل]محافظه کاری سرسختانه آنها نتیجه آهسته این تجربه است
[ترجمه ترگمان]محافظه کاری adamantine نتیجه آهسته این تجربه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Spitting icicles and weeping tears of frost, the crucified one wrenched at his adamantine bolts.
[ترجمه گوگل]مصلوب با تف کردن یخ ها و اشک یخ زدگی به پیچ و مهره های خود کوبید
[ترجمه ترگمان]یک مشت یخ را تف کرد و اشک های خونین خود را در مشت خود تف کرد، صلیب کشیده و درخشان خود را از آن بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the problem that has advanced sex in the party we must adamantine.
[ترجمه گوگل]در مورد مشکلی که رابطه جنسی پیشرفته در مهمانی دارد، ما باید قاطعیت داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]به خاطر مشکلی که در حزب به وقوع پیوست، باید سخت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If there is one dominant trait that emerges from this account, it is adamantine Eugene Linden.
[ترجمه گوگل]اگر یک خصیصه غالب از این روایت بیرون می‌آید، اوجین لیندن آدامانتین است
[ترجمه ترگمان]اگر یک ویژگی غالب وجود داشته باشد که از این حساب می آید، it Eugene است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت و درخشان (صفت)
adamantine

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

محکم (صفت)
stable, firm, solid, dense, compact, compressed, adamantine, tough, strict, sturdy, strong, tight, tenacious, steel, secure, stout, frozen, substantial, buff, steady, well-set, meaty, pukka, pucka, two-handed

تخصصی

[زمین شناسی] جسمی که از لحاظ جلا یا سختی شبیه الماس است
[نفت] الماس

انگلیسی به انگلیسی

• hard, tough; unyielding; having sparkle and luster like a diamond

پیشنهاد کاربران

بپرس