acutely

/əˈkjuːtli//əˈkjuːtli/

معنی: بشدت، بزیرکی، بحدت
معانی دیگر: بزیرکی، بحدت، بشدت

جمله های نمونه

1. He was acutely aware of the odour of cooking oil.
[ترجمه گوگل]او به شدت از بوی روغن آشپزی آگاه بود
[ترجمه ترگمان]او به شدت از بوی روغن پخت وپز آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All the while I was acutely aware of her nearness.
[ترجمه گوگل]در تمام این مدت من به شدت از نزدیکی او آگاه بودم
[ترجمه ترگمان]در تمام مدتی که به شدت از نزدیک بودن او آگاه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I am acutely aware of the difficulties we face.
[ترجمه گوگل]من به شدت از مشکلاتی که با آن روبرو هستیم آگاه هستم
[ترجمه ترگمان]به شدت از مشکلاتی که در پیش داریم آگاه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He became acutely conscious of having failed his parents.
[ترجمه گوگل]او به شدت از شکست والدینش آگاه شد
[ترجمه ترگمان]او به شدت از عدم موفقیت پدر و مادرش آگاه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was acutely embarrassing for us all.
[ترجمه گوگل]برای همه ما به شدت شرم آور بود
[ترجمه ترگمان]واقعا برای همه ما شرم اور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She became acutely conscious that someone was watching her.
[ترجمه گوگل]او به شدت متوجه شد که کسی او را تماشا می کند
[ترجمه ترگمان]به شدت احساس می کرد که کسی او را نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was acutely sensitive to criticism.
[ترجمه گوگل]او به شدت به انتقاد حساس بود
[ترجمه ترگمان]او به شدت به انتقاد حساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Michelle was acutely embarrassed at having to ask for money.
[ترجمه گوگل]میشل از اینکه مجبور شد پول بخواهد به شدت خجالت می کشید
[ترجمه ترگمان]میشل از اینکه تقاضای پول کرده بود به شدت خجالت می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Management is acutely aware of the resentment that their decision may cause.
[ترجمه گوگل]مدیریت به شدت از رنجشی که تصمیم آنها ممکن است ایجاد کند آگاه است
[ترجمه ترگمان]مدیریت به شدت از خشم ناشی از تصمیم آن ها آگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was acutely observant of the poverty around him.
[ترجمه گوگل]او به شدت متوجه فقر اطرافش بود
[ترجمه ترگمان]او به شدت از وجود فقر دور و بر خود آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was acutely embarrassed by his public display of temper.
[ترجمه گوگل]او از نمایش عمومی خلق و خوی او به شدت شرمنده شد
[ترجمه ترگمان]از نشان دادن خلق و خوی عمومی او سخت شرمنده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Students are becoming acutely aware that they need more than just paper qualifications.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان کاملاً آگاه می‌شوند که به چیزی بیش از مدارک کاغذی نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان به شدت آگاه می شوند که به چیزی بیش از صلاحیت کاغذی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was acutely aware of the noise of the city.
[ترجمه گوگل]او به شدت از سر و صدای شهر آگاه بود
[ترجمه ترگمان]به شدت از سرو صدای شهر خبر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He felt acutely embarrassed at being the centre of attention.
[ترجمه گوگل]او به شدت از اینکه در مرکز توجه قرار گرفت احساس خجالت می کرد
[ترجمه ترگمان]از اینکه مرکز توجه قرار گرفته بود سخت دست پاچه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Another scandal would be acutely embarrassing for the government.
[ترجمه گوگل]رسوایی دیگری برای دولت بسیار شرم آور خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک افتضاح دیگر برای دولت شرم آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بشدت (قید)
extremely, acutely, sorely, hardly

به زیرکی (قید)
acutely

وحدت (قید)
acutely

انگلیسی به انگلیسی

• sharply; keenly; shrewdly
if you feel something acutely, you feel it very strongly.
if a feeling or quality is acutely unpleasant, it is very unpleasant indeed.

پیشنهاد کاربران

feeling or noticing something very strongly
بزیرکی، بحدت، بشدت
1. به شدت، سخت، عمیقاً
2. با تیزهوشی، با دقت، با نازک بینی
acutely embarrassing = به شدت شرم آور
( embarrassing = شرم آور، مفتضحانه )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : acuteness / acuity
✅️ صفت ( adjective ) : acute
✅️ قید ( adverb ) : acutely
به شدت

بپرس