actualization

/ˌækt͡ʃuəlaɪˈzeɪʃn̩//ˌækt͡ʃuəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: واقعیت دادن، بصورت مسلم دراوردن
معانی دیگر: واقعیت دادن، بصورت مسلم دراوردن

جمله های نمونه

1. The to infinitive expresses therefore a subsequent actualization in this use.
[ترجمه گوگل]بنابراین به مصدر یک فعلیت بعدی را در این استفاده بیان می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین The بیان می کند و بنابراین یک شکوفایی بعدی در این استفاده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To analysis the actualization result of plan and bring out the upswing plan.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل نتیجه واقعی شدن طرح و بیرون آوردن طرح صعودی
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل نتایج شکوفایی برنامه ریزی و اجرای طرح جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The actualization of digital language learning system terminal is a powerful tool for language learning.
[ترجمه گوگل]واقعی سازی پایانه سیستم یادگیری زبان دیجیتال یک ابزار قدرتمند برای یادگیری زبان است
[ترجمه ترگمان]تحقق پایانه سیستم یادگیری زبان دیجیتالی ابزار قدرتمندی برای یادگیری زبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The text introduces the design and actualization of classic Contract Plan Management in No. 1 Steel Company.
[ترجمه گوگل]متن به معرفی طراحی و تحقق مدیریت طرح قرارداد کلاسیک در شرکت فولاد شماره 1 می پردازد
[ترجمه ترگمان]متن طراحی و شکوفایی مدیریت برنامه قرارداد کلاسیک را در شرکت استیل ۱ معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Systematic function actualization was introduced in detail based on the design idea of the system given.
[ترجمه گوگل]واقعی سازی عملکرد سیستماتیک با جزئیات بر اساس ایده طراحی سیستم ارائه شده معرفی شد
[ترجمه ترگمان]یک تابع سیستماتیک به طور مفصل براساس ایده طراحی سیستم ارایه شده، معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finally, the system actualization process and relative key techniques are state.
[ترجمه گوگل]در نهایت، فرآیند واقعی سازی سیستم و تکنیک های کلیدی نسبی حالت هستند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، فرآیند شکوفایی سیستم و تکنیک های کلیدی نسبی، حالت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Self Actualization is a universal motive and psychological need in higher level.
[ترجمه گوگل]خودشکوفایی یک انگیزه جهانی و نیاز روانشناختی در سطوح بالاتر است
[ترجمه ترگمان]سلف یک انگیزه جهانی و نیاز روان شناختی در سطح بالاتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Finally, we present suggestions about actualization of the new performance management system in the future.
[ترجمه گوگل]در نهایت، پیشنهاداتی در مورد به‌کارگیری سیستم مدیریت عملکرد جدید در آینده ارائه می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، پیشنهاداتی در مورد شکوفایی سیستم مدیریت عملکرد جدید در آینده ارائه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its constitution, actualization and management embody the decision and volition of government.
[ترجمه گوگل]قانون اساسی، فعلیت بخشیدن و مدیریت آن تجسم تصمیم و اراده دولت است
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی آن، شکوفایی و مدیریت، تصمیم و اراده دولت را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In all the analysis process, SAS actualization of combining ability sum of squares and product comparison of combining ability effect estimation is pivotal and nodus.
[ترجمه گوگل]در تمام فرآیندهای تحلیل، تحقق SAS از مجموع توانایی ترکیب مربع ها و مقایسه محصول برآورد اثر ترکیبی محوری و گرهی است
[ترجمه ترگمان]در تمام فرآیند تجزیه و تحلیل، SAS شکوفایی مجموع توانایی مربع و مقایسه محصول از ترکیب توانایی ترکیب قدرت محوری و nodus است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Self - actualization is, according to Maslow, the ultimate achievement of mature human beings.
[ترجمه گوگل]به گفته مزلو، خودشکوفایی، دستاورد نهایی انسان های بالغ است
[ترجمه ترگمان]به گفته مزلو دستاورد نهایی موجودات بالغ، شکوفایی، شکوفایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The second part is the constituting and actualization of the hortation and assist system.
[ترجمه گوگل]بخش دوم، تشکیل و به فعلیت رساندن سیستم هورتاسیون و کمک است
[ترجمه ترگمان]بخش دوم، ایجاد و شکوفایی سیستم کمک و کمک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And the actualization of this stratagem requires large numbers of basic studies.
[ترجمه گوگل]و تحقق این راهبرد مستلزم تعداد زیادی مطالعات اساسی است
[ترجمه ترگمان]و تحقق این حیله به تعداد زیادی از مطالعات پایه نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What is coincident with the modal's event is the infinitive event's potentiality, not its actualization.
[ترجمه گوگل]آنچه با رویداد مدال منطبق است، بالقوه رویداد مصدر است، نه بالفعل شدن آن
[ترجمه ترگمان]آنچه با رویداد موجه منطبق است، پتانسیل رویداد infinitive است، نه به معنای شکوفایی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The application of CORBA, an object orientation method, during the actualization period makes the system more transplantable, compositive and expansile .
[ترجمه گوگل]استفاده از CORBA، یک روش شی گرایی، در طول دوره واقعی سازی، سیستم را قابل پیوند، ترکیبی و گسترش پذیرتر می کند
[ترجمه ترگمان]کاربرد CORBA با استفاده از روش جهت گیری یک شی در طول دوره شکوفایی سیستم را transplantable، compositive و expansile می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقعیت دادن (اسم)
actualization

بصورت مسلم دراوردن (اسم)
actualization

انگلیسی به انگلیسی

• process of making real, realization, process of making actual; something that is made real; recognition, understanding something clearly; (music) musical composition completed by a person other than the composer, musical composition enhanced and improved by a person other than the composer (also actualisation)

پیشنهاد کاربران

پدیدار ساختن، به واقعیت درآوردن.
واقعیت دادن. تحقق
مثال:
It's the fulfillment, the actualization, the natural emergence of Habits 1 and 2.
آن انجام، تحقق و بروز طبیعی عادتهای یک و دو است.
واقعیت بخشی
فعلیت بخشی
فعلیت
حصول
actualization = شکوفایی
خود شکوفایی
بالفعل کردن، عینیت بخشی
از قوه به فعل در آوردن، تحقق

بپرس