صفت ( adjective )
مشتقات: actualness (n.)
مشتقات: actualness (n.)
• (1) تعریف: truly existing or happening, not just potentially or in the imagination.
• مترادف: real, true
• متضاد: hypothetical, ideal, imaginary, notional, potential, virtual
• مشابه: concrete, literal, objective, substantial, tangible, veritable
• مترادف: real, true
• متضاد: hypothetical, ideal, imaginary, notional, potential, virtual
• مشابه: concrete, literal, objective, substantial, tangible, veritable
- That's what he told the police, but the actual events happened quite differently.
[ترجمه گوگل] این چیزی بود که او به پلیس گفت، اما وقایع واقعی کاملا متفاوت اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان] این چیزی بود که به پلیس گفته بود، اما وقایع واقعی کاملا متفاوت پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این چیزی بود که به پلیس گفته بود، اما وقایع واقعی کاملا متفاوت پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This was just a drill, but in an actual emergency, the students would be sent home.
[ترجمه گوگل] این فقط یک تمرین بود، اما در شرایط اضطراری واقعی، دانش آموزان به خانه فرستاده می شدند
[ترجمه ترگمان] این فقط یک تمرین بود، اما در یک وضعیت اورژانسی واقعی، دانشجویان به خانه فرستاده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این فقط یک تمرین بود، اما در یک وضعیت اورژانسی واقعی، دانشجویان به خانه فرستاده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: existing or happening at the present moment.
• مترادف: current, existent, existing, extant, present
• مشابه: prevailing, very
• مترادف: current, existent, existing, extant, present
• مشابه: prevailing, very
- What is your actual position, sergeant?
[ترجمه ممد] موقعیت واقعی شما چیه ؟ جراح؟|
[ترجمه حسین بنی علی] موقعیت کنونی شما چیست، گروهبان؟|
[ترجمه گوگل] موقعیت واقعی شما گروهبان چیست؟[ترجمه ترگمان] موضع واقعی تو چیه گروهبان؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is being filmed under actual conditions.
[ترجمه گوگل] این در شرایط واقعی فیلمبرداری می شود
[ترجمه ترگمان] این فیلم تحت شرایط واقعی فیلم برداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این فیلم تحت شرایط واقعی فیلم برداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: verified as a fact or as being the real thing.
• مترادف: authentic, genuine, real, true
• متضاد: apparent, nominal, ostensible, seeming, so-called
• مترادف: authentic, genuine, real, true
• متضاد: apparent, nominal, ostensible, seeming, so-called
- The actual reason for his being late is that he overslept.
[ترجمه گوگل] دلیل واقعی تاخیر او این است که او بیش از حد خوابیده است
[ترجمه ترگمان] دلیل واقعی بودنش برای دیر شدن اینه که خیلی خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دلیل واقعی بودنش برای دیر شدن اینه که خیلی خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is an actual tooth of a dinosaur.
[ترجمه گوگل] این دندان واقعی یک دایناسور است
[ترجمه ترگمان] این یک دندان واقعی دایناسور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک دندان واقعی دایناسور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید