actress

/ˈæktrəs//ˈæktrəs/

معنی: بازیگرزن، هنرپیشهء زن
معانی دیگر: (مونث) هنرپیشه، بازیگر، ستاره ی سینما

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a woman or girl who plays roles in dramatic productions.
مشابه: player

- She is a fine actress who can play any type of role.
[ترجمه نگار مصطفوی] او یک بازیگر خوب است که می تواند هر نقشی را بازی کند
|
[ترجمه ıłĮ��] او یک بازیگر خوب است که میتوانید هر نوع نقشی را بازی کند.
|
[ترجمه محمد پرهام] او بازیگری خوب است و میتواند هر نقشی را بازی کند
|
[ترجمه ایلیا تاجیک] او یک بازیگر خوب است که می تواند در هر نقشی بازیکند.
|
[ترجمه گوگل] او بازیگر خوبی است که می تواند هر نقشی را بازی کند
[ترجمه ترگمان] او بازیگر زیبایی است که می تواند هر نوع نقشی را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. that actress made her debut at the age of five
آن هنرپیشه برای اولین بار در سن پنج سالگی در صحنه ظاهر شد.

2. the actress played her part well
هنرپیشه نقش خود را خوب بازی کرد.

3. a sultry actress
هنر پیشه ی شهوت انگیز

4. after the show, hundreds pressed about the actress
بعد از نمایش صدها نفر دور هنرپیشه ازدحام کردند.

5. she got some maggot in her head about becoming an actress
فکر هنرپیشه شدن به سرش زد.

6. This actress has been divorced from her husband.
[ترجمه گوگل]این بازیگر از همسرش جدا شده است
[ترجمه ترگمان]این بازیگر از همسرش جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As actress Jane is not in the same class as Susan.
[ترجمه گوگل]همانطور که جین بازیگر با سوزان هم کلاس نیست
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک هنرپیشه، جین هم مثل سوزان در کلاس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The actress wore a black wig over her blond hair.
[ترجمه گوگل]این بازیگر یک کلاه گیس مشکی روی موهای بلوند خود بسته بود
[ترجمه ترگمان]زن هنرپیشه روی موهای بورش کلاه گیس مشکی به سر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The actress was only 17 when she was plucked from obscurity and made a star.
[ترجمه گوگل]این بازیگر تنها 17 سال داشت که از گمنامی بیرون کشیده شد و ستاره شد
[ترجمه ترگمان]هنرپیشه فقط ۱۷ سال داشت که از تاریکی خارج می شد و ستاره ای ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As an actress she longed to play one of the meatier roles, like Lady Macbeth.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک هنرپیشه، او آرزو داشت یکی از نقش های شیرین تر، مانند لیدی مکبث را بازی کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک هنرپیشه مشتاق بود یکی از نقش های meatier مثل لیدی مکبث را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dame Ellen Terry was a famous actress.
[ترجمه گوگل]دیم الن تری بازیگر مشهوری بود
[ترجمه ترگمان]خانم الن تری بازیگر مشهوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The actress is walking at a brisk pace.
[ترجمه گوگل]این بازیگر با سرعت تند راه می رود
[ترجمه ترگمان]بازیگر با سرعت زیادی راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She burgeoned into a fine actress.
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک بازیگر زن خوب شد
[ترجمه ترگمان]او به بازیگر زیبایی دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He waxed eloquent about her talents as an actress.
[ترجمه گوگل]او در مورد استعدادهای او به عنوان یک بازیگر سخن گفت
[ترجمه ترگمان]استعداد و استعداد او را به عنوان یک هنرپیشه برجسته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The actress was accorded all the deference of a visiting celebrity.
[ترجمه گوگل]این بازیگر تمام احترام یک سلبریتی بازدید کننده را داشت
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه با تمام احترام و احترام یک فرد مشهور رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازیگر زن (اسم)
actress

هنرپیشهء زن (اسم)
actress

انگلیسی به انگلیسی

• female performer (in plays, films, etc.)
an actress is a woman whose job is acting in plays or films.

پیشنهاد کاربران

هنرپیشه ( زن ) . بازیگر ( زن )
مثال:
The actress gave a phenomenal performance on opening night.
بازیگر زن نمایش و اجرای فوق العاده ای را در شب افتتاحیه نشان داد.
بازیگر زن
مثال: She dreamed of becoming an actress since she was a child.
از زمانی که کودک بود، رویای بازیگری را داشت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
سلبریتی زن بازیگر
A cter.
بازیگر مرد
بازیگر زن. هنرمند زن
هنر پیشه ی زن - بازیگر زن
بازیگر زن

A woman taht acts in movies
بازیگر زن
A woman that play a film or series

بپرس