actively

/ˈæktɪvli//ˈæktɪvli/

معنی: فعالانه، بطور کاری
معانی دیگر: فعالانه، بطورکاری

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a way that involves making an effort, taking action, or participating; not passively.

- She is actively involved in several charities.
[ترجمه گوگل] او به طور فعال در چندین موسسه خیریه مشارکت دارد
[ترجمه ترگمان] او به طور فعال در چندین موسسه خیریه دخیل بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The company is being actively considered as a potential partner .
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور فعال به عنوان یک شریک بالقوه در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]شرکت به طور فعال به عنوان یک شریک بالقوه در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They are actively lobbying for the bill.
[ترجمه گوگل]آنها فعالانه برای لایحه لابی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها فعالانه در حال لابی کردن برای این لایحه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She actively participates in local politics.
[ترجمه فاطمه اخوان عطار] او مشتاقانه در سیاست محلی شرکت میکند.
|
[ترجمه گوگل]او فعالانه در سیاست های محلی شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]او به طور فعال در سیاست محلی شرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Are you actively seeking jobs?" she asked.
[ترجمه گوگل]"آیا فعالانه به دنبال شغل هستید؟" او پرسید
[ترجمه ترگمان]\"آیا به طور فعال به دنبال شغل می گردید؟\" او پرسید: \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was actively looking for a job.
[ترجمه گوگل]او فعالانه به دنبال کار بود
[ترجمه ترگمان]او به طور فعال به دنبال شغلی می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We only recruit go-getters who will be actively involved in the company's development.
[ترجمه گوگل]ما فقط افرادی را جذب می کنیم که به طور فعال در توسعه شرکت مشارکت داشته باشند
[ترجمه ترگمان]ما تنها افرادی را استخدام می کنیم که به طور فعال در توسعه شرکت درگیر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As a landowner, he was actively interested in agricultural improvements.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مالک زمین، او فعالانه به بهبود کشاورزی علاقه مند بود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مالک، او به طور فعال به پیشرفت کشاورزی علاقه مند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Smoking is actively discouraged in the university.
[ترجمه گوگل]استعمال دخانیات به طور فعال در دانشگاه منع شده است
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در دانشگاه فعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had actively solicited funds for her election campaign.
[ترجمه گوگل]او به طور فعال برای کمپین انتخاباتی خود درخواست کمک مالی کرده بود
[ترجمه ترگمان]او به طور فعال برای کمپین انتخاباتی اش پول درخواست کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We will actively manage your portfolio to maximize the return on your investment.
[ترجمه گوگل]ما به طور فعال سبد شما را مدیریت خواهیم کرد تا بازده سرمایه شما را به حداکثر برسانیم
[ترجمه ترگمان]ما به طور فعال پورتفولیوی خود را مدیریت خواهیم کرد تا بازگشت سرمایه شما را به حداکثر برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are very few foods that I actively dislike.
[ترجمه گوگل]غذاهای بسیار کمی وجود دارد که من به طور جدی دوست ندارم
[ترجمه ترگمان]غذاهایی بسیار کمی وجود دارند که من به طور فعال دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mrs. Cummings has been actively involved with the church for years.
[ترجمه قاسم آباده ای] خانم کامینگز سالها است که در امور مربوط به کلیسا دخالت دارد.
|
[ترجمه گوگل]خانم کامینگز سالها به طور فعال با کلیسا درگیر بوده است
[ترجمه ترگمان]خانم کامینگز سال ها است که به طور فعال با کلیسا درگیر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are two types of mollusk that are actively venomous.
[ترجمه گوگل]دو نوع نرم تن وجود دارد که به طور فعال سمی هستند
[ترجمه ترگمان]دو نوع of وجود دارد که به طور فعال سمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Everyone in the class is expected to participate actively in these discussions.
[ترجمه گوگل]از همه افراد کلاس انتظار می رود که فعالانه در این بحث ها شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که هر کسی در کلاس به طور فعال در این بحث ها شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Your proposal is being actively considered.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شما فعالانه در حال بررسی است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شما به طور فعال مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فعالانه (قید)
actively

بطور کاری (قید)
actively

انگلیسی به انگلیسی

• in an active manner, energetically, vigorously, busily

پیشنهاد کاربران

به طورِ فعالی، فعالانه؛ به طورِ جدی، با جدیت؛ عملاً، در عمل
actively, adv.
By one's own action; voluntarily, deliberately; spontaneously; positively. Opposed to passively.
بصورت خودجوش، داوطلبانه
بطور فعال ، بطور فعالی
عملاً
با دست خود
علناً
با عاملیت مستقیم
با دخالت مسقیم
به میل خود
مجدّانه، فعالانه
از اونجاییکه یکی از معانی active میشه "معلوم"، پس میتونیم actively رو به "وضوح" ترجمه کنیم.
by taking a break, drivers actively reduced the total discomfort
با استراحت کردن، رانندگان به وضوح ناراحتی کلی را کاهش دادند.
فعال بودن
به جد، عاملانه
عاملانه
غیرمنفعلانه
passively =منفعلانه
با تلاش زیاد، بصورتی جدی
به شدت، به طور جدی، به صورت فعال
با جدیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس