activation

/ˌæktəˈveɪʃn̩//ˌæktɪˈveɪʃn̩/

معنی: فعال سازی، کنشوری، کنشور سازی، ایجاد فعالیت، بکار واداری، تخلیص
معانی دیگر: فعال شدن

جمله های نمونه

1. A computer controls the activation of an air bag.
[ترجمه گوگل]یک کامپیوتر فعال شدن کیسه هوا را کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]یک کامپیوتر فعال سازی یک کیسه هوا را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One of these techniques is neutron activation analysis.
[ترجمه گوگل]یکی از این تکنیک ها آنالیز فعال سازی نوترون است
[ترجمه ترگمان]یکی از این تکنیک ها آنالیز فعال سازی نوترونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Periodic alternating activation of flexors and extensors is achieved by reciprocal inhibition mediated by inhibitory collateral neurones.
[ترجمه گوگل]فعال سازی متناوب دوره ای خم کننده ها و اکستانسورها با مهار متقابل به واسطه نورون های جانبی مهاری به دست می آید
[ترجمه ترگمان]فعالیت متناوب دوره ای flexors و extensors به وسیله بازدارندگی دو سویه با واسطه بازدارنده جانبی بازدارنده به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thiol oxidation, lipid peroxidation, and activation of hepatic macrophages also occur.
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون تیول، پراکسیداسیون لیپیدی و فعال شدن ماکروفاژهای کبدی نیز رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]اکسیداسیون thiol، peroxidation چربی و فعال سازی of کبدی نیز رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Activation of such immune mechanisms may hence reflect increased antigenic load caused by the immune mediated lesion in the gut mucosa.
[ترجمه گوگل]فعال شدن چنین مکانیسم های ایمنی ممکن است منعکس کننده افزایش بار آنتی ژنی ناشی از ضایعه با واسطه ایمنی در مخاط روده باشد
[ترجمه ترگمان]فعال سازی این مکانیسم های ایمنی ممکن است با افزایش بار antigenic ناشی از lesion واسطه ایمنی که مخاط را ایجاد می کند منعکس شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These results confirm increased macrophage activation in inflammatory bowel disease and suggest functional heterogeneity within the intestinal macrophage population.
[ترجمه گوگل]این نتایج افزایش فعال شدن ماکروفاژها را در بیماری التهابی روده تایید می‌کند و ناهمگنی عملکردی را در جمعیت ماکروفاژهای روده نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این نتایج فعالیت macrophage افزایش یافته در بیماری روده ملتهب را تایید می کنند و ناهمگونی کارکردی درون جمعیت macrophage روده را پیشنهاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, such activation was dramatically reduced in the presence of the Oct-1 expression vector.
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین فعال سازی به طور چشمگیری در حضور بردار بیان Oct-1 کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین فعال سازی در حضور بردار بیان ۱ اکتبر به شدت کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because of the low activation energies, such reactions are often readily reversible at room temperature.
[ترجمه گوگل]به دلیل انرژی کم فعال سازی، چنین واکنش هایی اغلب در دمای اتاق به راحتی قابل برگشت هستند
[ترجمه ترگمان]به دلیل انرژی های کم فعال، چنین واکنش هایی معمولا در دمای اتاق به راحتی قابل بازگشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The systematic activation of prior knowledge can act to prepare for and deepen the likely response to a text.
[ترجمه گوگل]فعال سازی سیستماتیک دانش قبلی می تواند برای آماده سازی و تعمیق پاسخ احتمالی به یک متن عمل کند
[ترجمه ترگمان]فعال سازی سیستماتیک دانش قبلی می تواند برای آماده سازی برای عمیق تر کردن پاسخ احتمالی به یک متن عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From animal experiments we know that activation of N-methyl-D-aspartate receptors contributes to cell death in hippocampal pyramidal neurons during lengthy limbic seizures.
[ترجمه گوگل]از آزمایش‌های حیوانی می‌دانیم که فعال شدن گیرنده‌های N-methyl-D-aspartate به مرگ سلولی در نورون‌های هرمی هیپوکامپ در طول تشنج‌های طولانی مدت لیمبیک کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]از آزمایش ها انجام شده بر روی حیوانات می دانیم که فعال سازی گیرنده های N - متیل - D - aspartate منجر به مرگ سلولی در نورون ها بازتابی در طول مدت طولانی ضبط کناری بدن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most of their examples show the activation of a single word or a short phrase.
[ترجمه گوگل]بیشتر نمونه های آنها فعال شدن یک کلمه یا یک عبارت کوتاه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اکثر نمونه های آن ها فعال کردن یک کلمه یا عبارت کوتاه را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has his forensic pathology run-down, his neutron activation analysis.
[ترجمه گوگل]او آسیب شناسی پزشکی قانونی خود را به پایان رسانده است، تجزیه و تحلیل فعال سازی نوترون او
[ترجمه ترگمان]او بیماری شناسی قانونی خود را دارد و تجزیه و تحلیل فعالیت نوترونی را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This smaller activation probably reflects the absence of general transcription factors in the minimal promoter used.
[ترجمه گوگل]این فعال سازی کوچکتر احتمالاً نشان دهنده عدم وجود فاکتورهای رونویسی عمومی در حداقل پروموتر مورد استفاده است
[ترجمه ترگمان]این فعالیت کوچک تر احتمالا نشان دهنده عدم وجود عوامل نسخه برداری عمومی در حداقل پروموتور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The use of neutron activation analysis is best explained by the following case study.
[ترجمه گوگل]استفاده از تحلیل فعال سازی نوترون با مطالعه موردی زیر به بهترین وجه توضیح داده می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از آنالیز فعالیت نوترون برای مطالعه موردی زیر به بهترین نحو توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فعال سازی (اسم)
activation

کنش وری (اسم)
activity, activation

کنشور سازی (اسم)
activation

ایجاد فعالیت (اسم)
activation

بکار واداری (اسم)
activation

تخلیص (اسم)
emancipation, activation, purification

تخصصی

[شیمی] فعال سازى، فعال شدن
[عمران و معماری] آماده واکنش کردن - فعال کردن
[برق و الکترونیک] فعالسازی 1.-فرایند کار روی کاتد یا صفحه ی لامپ الکترونی به منظور ایجاد یا افزایش گسیلندگی آن 2. فرایند ایجاد پرتوزایی به وسیله ی بمباران با نوترونها یا دیگر انواع تابش 3.فرایند افزودن اسید به پیل یا باتری برای عملیات ساختن آن .
[نساجی] فعال سازی
[معدن] فعالسازی شیمیایی (فلوتاسیون)
[خاک شناسی] فعال کننده

انگلیسی به انگلیسی

• turning on, making active, setting in motion

پیشنهاد کاربران

پویاگری، پویاسازی،
آغازگری،
برانگیزندگی: کُناک نام ( نام فاعلی )
برانگیختگی: کُنیک نام ( نام مفعولی )
فعال سازی. به کارانداختن، به فعالیت درآوردن، فعال شدن، کنش وری، کنش ور سازی، ایجاد فعالیت، به کار واداری، ( مع ) . تخلیص، علوم مهندسی: تخلیص، شیمی: فعال سازی، روانشناسی: برانگیختگی، علوم نظامی: فعال کردن
1. راه اندازی، به کار انداختن
2. فعال سازی، فعال کردن ( شیمی، فیزیک )
فعالیت
activation ( خوردگی )
واژه مصوب: فعال‏سازی 1
تعریف: فرایند آمایش ( treatment ) یک ماده با گرما یا تابش یا یک مادۀ فعالکننده که براثر آن انرژی درونی مادۀ اولیه افزایش می یابد
برانگیختگی
کنشگر
به فعالیت در آوردن
راه اندازی

بپرس