1. pushing this button will activate the machine
با فشار این دکمه ماشین به کار می افتد.
2. Cooking fumes may activate the alarm.
[ترجمه گوگل]بخار پخت و پز ممکن است زنگ هشدار را فعال کند
[ترجمه ترگمان]بخارات پخت ممکن است زنگ خطر را فعال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We must activate the youth to study.
[ترجمه گوگل]ما باید جوانان را برای تحصیل فعال کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید جوانان را فعال کنیم تا تحصیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Its special property is that it can activate most of the genes that are required in the mature muscle.
[ترجمه گوگل]خاصیت ویژه آن این است که می تواند بیشتر ژن های مورد نیاز در ماهیچه بالغ را فعال کند
[ترجمه ترگمان]ویژگی خاص آن این است که می تواند بیشتر ژن های مورد نیاز در ماهیچه کامل را فعال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. What does it mean to activate an algorithm, or to embody it in physical form?
[ترجمه گوگل]فعال کردن یک الگوریتم یا تجسم آن به شکل فیزیکی به چه معناست؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی به معنی فعال کردن یک الگوریتم و یا تجسم آن به شکل فیزیکی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Press Alt-Z to activate the macro for double-spaced indented paragraphs.
[ترجمه گوگل]Alt-Z را فشار دهید تا ماکرو برای پاراگراف های تورفته با فاصله دوگانه فعال شود
[ترجمه ترگمان]کلید Alt - Z را فشار دهید تا ماکرو را برای پاراگراف های دارای فاصله دو تایی فعال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Their purpose is to activate local debate but on terms laid down by the dominant ideology.
[ترجمه گوگل]هدف آنها فعال کردن بحث های محلی اما بر اساس شرایطی است که توسط ایدئولوژی غالب تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها فعال کردن مباحثات محلی است، اما از نظر ایدئولوژی غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Whitlock used his personal ID card to activate the lift and tapped his foot apprehensively as he waited for it to arrive.
[ترجمه گوگل]ویتلاک از کارت شناسایی شخصی خود برای فعال کردن آسانسور استفاده کرد و در حالی که منتظر رسیدن آن بود، با ترس به پای خود ضربه زد
[ترجمه ترگمان]ویت لاک کارت شناسایی شخصی خود را برای فعال کردن آسانسور استفاده کرد و با نگرانی به پایش ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Let stand about 3 minutes for yeast to activate. Add Cheddar cheese, blue cheese and 2 cups flour.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید حدود 3 دقیقه بماند تا مخمر فعال شود پنیر چدار، پنیر آبی و 2 فنجان آرد را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]بگذارید حدود ۳ دقیقه برای فعال کردن مخمر توقف کنیم پنیر چدار، پنیر آبی و ۲ فنجان آرد را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. That seems to activate the cerebral cortex in the parietal lobes more than in the frontal lobes.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که قشر مغز را در لوب های جداری بیشتر از لوب های فرونتال فعال می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که به نظر می رسد که قشر مخ را در بخش های آهیانه ای بیش از قسمت های جلویی مغز فعال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Do not activate them on a package until it is intended to proceed with the work.
[ترجمه گوگل]آنها را روی بسته ای فعال نکنید تا زمانی که قرار است کار را ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]آن ها را در یک بسته فعال نکنید تا زمانی که تصمیم بگیرید کار را ادامه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The different ways in which superantigens activate T cells casts light on the pathogenesis of infectious disease.
[ترجمه گوگل]روشهای مختلفی که سوپرآنتیژنها سلولهای T را فعال میکنند، پاتوژنز بیماریهای عفونی را روشن میکند
[ترجمه ترگمان]روش های مختلفی که در آن سلول های T، سلول های T را فعال می کنند، بیماری pathogenesis بیماری های عفونی را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. All of them are an attempt to activate non-governmental organizations and, through them, civil society in the south.
[ترجمه گوگل]همه آنها تلاشی برای فعال کردن سازمان های مردم نهاد و از طریق آنها جامعه مدنی در جنوب است
[ترجمه ترگمان]همه آن ها تلاشی برای فعال کردن سازمان های غیر دولتی و از طریق آن ها، جامعه مدنی در جنوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Less reciprocal discourse will also activate schemata.
[ترجمه گوگل]گفتمان متقابل کمتر نیز طرحواره ها را فعال می کند
[ترجمه ترگمان]گفتمان متقابل کم تر، schemata را فعال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید