به عمل آوری ( اصطلاح روانشناسی )
کنش بیرونی
توضیح این اصطلاح:فردبه منظور روبرونشدن با یک تصور ( idea ) وباالطبع تجربه نکردن عاطفه ( affect ) مربوط به آن تصور، به سرعت با عمل واکنش نشان می دهدواینگونه ازیک تصوروعاطفه فرارمی کند.
توضیح این اصطلاح:فردبه منظور روبرونشدن با یک تصور ( idea ) وباالطبع تجربه نکردن عاطفه ( affect ) مربوط به آن تصور، به سرعت با عمل واکنش نشان می دهدواینگونه ازیک تصوروعاطفه فرارمی کند.
acting out ( روانشناسی )
واژه مصوب: کنشنمایی
تعریف: رفتاری آشکار در زندگی روزانه که مفری برای بیان تعارض های هیجانی ناهشیار است
واژه مصوب: کنشنمایی
تعریف: رفتاری آشکار در زندگی روزانه که مفری برای بیان تعارض های هیجانی ناهشیار است
( اصطلاحی در روانشناسی )
گذار به عمل، برون ریزی.
توضیح: فرد احساسات و هیجانات درونی خود را نمی تواند کنترل کند و به عمل درمی آورد. آنچه را که از ذهنش می گذرد تبدیل به عمل می کند.
مثلا نسبت به چیزی که خشمگین می شود نمی تواند خشم خود را کنترل کند و به آن آسیب می زند.
گذار به عمل، برون ریزی.
توضیح: فرد احساسات و هیجانات درونی خود را نمی تواند کنترل کند و به عمل درمی آورد. آنچه را که از ذهنش می گذرد تبدیل به عمل می کند.
مثلا نسبت به چیزی که خشمگین می شود نمی تواند خشم خود را کنترل کند و به آن آسیب می زند.
با انجام کاری پرانرژی، از شر احساس ناخوشایندی خلاص شدن
بد رفتار کردن با کسی چون ناراحت یا عصبانی هستید.
مثال:
می دانم که روز بدی را گذرانده اید ، اما لازم نیست آن را سر من خالی کنید!
بد رفتار کردن با کسی چون ناراحت یا عصبانی هستید.
مثال:
می دانم که روز بدی را گذرانده اید ، اما لازم نیست آن را سر من خالی کنید!
سوء رفتار، رفتار بد
مجری در ادبیات نمایشی
اجرا کردن
کنش نمایی ( اصطلاحی در روانشناسی )
برون ریزى