act macho

🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – عمومی ) :** وانمود کردن به داشتن ویژگی های مردانه ( قدرت، خشونت، بی احساسی ) برای جلب توجه یا تأثیرگذاری.
- مثال: *He tried to act macho to impress his friends. *
او تلاش کرد برای تحت تأثیر قرار دادن دوستانش **ادای مردانه درآورد**.
2. ** ( فرهنگی – اجتماعی ) :** نمایش رفتاری مطابق کلیشه های مردانگی ( مثل سخت بودن، نترس بودن، بی احساس بودن ) .
- مثال: *Some men act macho to hide their insecurities. *
بعضی مردها برای پنهان کردن ناامنی هایشان **مردانه نمایی می کنند**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
show off masculinity – pretend to be tough – act manly – macho display
_______________________________________
🔸 مثال ها:
- *Stop acting macho; it doesn’t suit you. *
بس کن، **ادای مردانه درآوردن** بهت نمیاد.
- *He acted macho but was actually very sensitive. *
او **مردانه نمایی کرد** اما در واقع خیلی حساس بود.
- *Teenagers often act macho to fit in. *
نوجوان ها اغلب برای پذیرفته شدن **زورکی مردونه رفتار می کنند**.