acrimony

/ˈækrəˌmoʊni//ˈækrɪməni/

معنی: تندی، رنجش، شدت
معانی دیگر: ترشرویی، تلخی، اوقات تلخی، خشونت، عصبانیت، نیش داری، زخم زبان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: acrimonious (adj.)
• : تعریف: bitterness or sharpness in speech or behavior.
مترادف: acerbity, acridity, asperity, astringency, bitterness, causticity, mordancy, sharpness, venom
متضاد: gentleness, good will, sweetness
مشابه: animosity, dudgeon, gall, hostility, ill will, malignity, pungency, rancor, sarcasm, spite, spleen

- The fierce argument that erupted was filled with acrimony.
[ترجمه گوگل] مشاجره شدیدی که به راه افتاد پر از تندی بود
[ترجمه ترگمان] بحث شدید و خشنی که فوران کرد با تندی و تندی پر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Neither were happy in the marriage, and the couple divorced without acrimony.
[ترجمه گوگل] هیچ کدام از این ازدواج راضی نبودند و این زوج بدون تنش از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان] هیچ کدام از این ازدواج خوشحال نبودند، و دو زوج، بدون رنجش از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his acrimony was uncalled for
خشونت او بی دلیل بود.

2. This book review was written with acrimony.
[ترجمه گوگل]این نقد کتاب با تندی نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]این کتاب با تندی نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The acrimony of the dispute has shocked a lot of people.
[ترجمه گوگل]شدت این اختلاف بسیاری از مردم را شوکه کرده است
[ترجمه ترگمان]تندی و تندی این اختلاف باعث تعجب بسیاری از مردم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They parted without acrimony.
[ترجمه گوگل]آنها بدون دردسر از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون رنجش از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The council's first meeting ended in acrimony.
[ترجمه گوگل]اولین جلسه شورا با تندی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]اولین نشست شورا با خشونت خاتمه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was acrimony, warring factions in the team.
[ترجمه گوگل]تندی و جناح های متخاصم در تیم وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تندی و تندی وجود داشت و جناح های متخاصم در این تیم درگیر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whether that will mean more or less acrimony between Quebec and the federal government remains to be seen.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا این به معنای تنش کم و بیش بین کبک و دولت فدرال خواهد بود، باید دید
[ترجمه ترگمان]این که آیا این مساله به معنای تندی و تندی بین کبک و دولت فدرال است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There has been acrimony between the two men ever since.
[ترجمه گوگل]از آن زمان بین این دو مرد خصومت وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]از اون به بعد، بین دو نفر، کینه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A very public display of acrimony is not usually part of the relations between this country and the United States.
[ترجمه گوگل]نمایش علنی تندی معمولاً بخشی از روابط این کشور و ایالات متحده نیست
[ترجمه ترگمان]تندی و تندی و تندی معمولا بخشی از روابط بین این کشور و ایالات متحده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Amid the acrimony, somebody actually published some data.
[ترجمه گوگل]در میان تندی، کسی در واقع برخی از داده ها را منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]با وجود تندی و تندی، کسی در واقع برخی از داده ها را منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Today, thankfully, the acrimony is forgotten and only the coffee is bitter.
[ترجمه گوگل]امروز بحمداللَّه تلخی فراموش شده و فقط قهوه تلخ است
[ترجمه ترگمان]امروز با تشکر، تندی و تندی فراموش می شود و فقط قهوه تلخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After much acrimony, the effort failed.
[ترجمه گوگل]پس از کش و قوس های فراوان، تلاش ناکام ماند
[ترجمه ترگمان]پس از تندی و تندی، تلاش بی نتیجه ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Disease, displacement and alien acrimony caused these people to all but disappear from Tierra del Fuego.
[ترجمه گوگل]بیماری، جابجایی و تندی بیگانگان باعث شد که این افراد از Tierra del Fuego ناپدید شوند
[ترجمه ترگمان]خشونت، جابجایی و تندی بیگانه باعث شد که این افراد از تیرا دل Fuego ناپدید شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The elections had been particularly hard fought, and acrimony between nationalists and non-nationalists split Basque society down the middle.
[ترجمه گوگل]انتخابات به‌ویژه جنگ‌های سختی را پشت سر گذاشته بود، و خصومت بین ملی‌گراها و غیرملی‌گرایان، جامعه باسک را به وسط تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]انتخابات به ویژه مبارزه سختی بود و تندی و تندی بین ناسیونالیست های عرب و non جامعه باسک را از وسط تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

رنجش (اسم)
pique, offense, acrimony, resentment, annoyance, irritation, dudgeon, bother, vexation, grief, umbrage, displeasure, miff

شدت (اسم)
intensity, acrimony, severity, force, gravity, violence, hardness, fury, inclemency, extremity, intension, duress, stringency, vehemence, tensity

انگلیسی به انگلیسی

• bitterness, rancor, causticity
acrimony is bitterness and anger about something; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اختلاف نظر و تنش
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Bitterness or harshness in speech, behavior, or attitude. 😡
🔍 مترادف: Bitterness
✅ مثال: The acrimony between the two colleagues made the work environment tense.
NOUN
یه واژه Formal هست
✔️ بداخلاقی و تلخی - اوقات تلخی
✔️ تندی و عصبانیت - عصبانیت و تلخی ( از لحاظ طرز رفتار و برخورد و حرف زدن و انتقال احساس بد و ناخوشایند و زننده در یک بحث و بگومگو و مشاجره لفظی )
...
[مشاهده متن کامل]

⭐ SYNs:
harshness - bitterness - ill feeling
MEANING:
Acrimony is bitter and angry words or quarrels.
💠 Sir Lindsay Hoyle: Speaker accused of 'party politics' over Gaza vote
. . . The Commons Speaker is facing accusations he played "party politics" by granting a vote on Labour's Gaza ceasefire motion.
Sir Lindsay Hoyle broke with convention to allow the vote during a debate, sparking fury from SNP and Conservative MPs.
He said he allowed the vote on to protect MPs' safety, but it saw the Commons descend into acrimony.

تلخی، تندی؛ کج خلقی ( رفتار، خوی، زبان )
خصومت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : acrimony
✅️ صفت ( adjective ) : acrimonious
✅️ قید ( adverb ) : acrimoniously
بد اخلاقی

بپرس