acrimonious

/ˌækrəˈmoʊniəs//ˌækrɪˈməʊniəs/

معنی: تند، زننده
معانی دیگر: (رفتار و سخن) نیش دار، تلخ، پرطعنه، سوزان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: filled with bitterness or rancor.
مترادف: bitter, hostile, rancorous
متضاد: amicable, friendly, good-natured, harmonious, sweet
مشابه: antagonistic, hateful, unfriendly, venomous, virulent

- The town hall meeting turned into an acrimonious debate.
[ترجمه گوگل] جلسه شهرداری به یک بحث تند تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] جلسه شهرداری به یک بحث خصمانه ختم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The couple's acrimonious relationship was hard on their children.
[ترجمه anonymous] رفتار خصمانه زنو شوهر برای فرزندانشان سخت بود
|
[ترجمه گوگل] روابط تند این زوج برای فرزندانشان سخت بود
[ترجمه ترگمان] رابطه acrimonious و خصمانه آن ها برای فرزندان آن ها سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an acrimonious dispute
مشاجره ی تند و تلخ

2. Their marriage ended eight years ago in an acrimonious divorce.
[ترجمه ارغوان امیری] ازدواج آنها هشت سال پیش با یک طلاق تلخ به پایان رسید
|
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها هشت سال پیش با یک طلاق سخت به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]ازدواجشان هشت سال پیش در طلاق به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had an acrimonious quarrel with his girlfriend yesterday.
[ترجمه گوگل]او دیروز با دوست دخترش دعوای شدیدی داشت
[ترجمه ترگمان]دیروز با دوست دخترش دعوا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She watched her parents go through an acrimonious divorce.
[ترجمه گوگل]او شاهد طلاق سخت والدینش بود
[ترجمه ترگمان]اون پدر و مادرش رو دید که از یه طلاق شتاب زده وارد شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There followed an acrimonious debate.
[ترجمه گوگل]مناظره ای تند دنبال شد
[ترجمه ترگمان]به دنبال یک مشاجره تند و خصمانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His tendency to utter acrimonious remarks alienated his roomates.
[ترجمه گوگل]تمایل او به بیان سخنان تند، هم اتاقی هایش را بیگانه می کرد
[ترجمه ترگمان]تمایل او به حرف زدن به خودکشی او را از بین برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His parents went through an acrimonious divorce.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش طلاق سختی را پشت سر گذاشتند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش از یه طلاق شتاب زده فرار کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The meeting ended in an acrimonious dispute.
[ترجمه گوگل]این جلسه با اختلافات شدیدی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]جلسه در یک مشاجره تند و خصمانه به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The debate was acrimonious, with opposition parties denouncing Shamir's deals with defectors from other parties to win his working majority.
[ترجمه گوگل]این مناظره تنومند بود و احزاب اپوزیسیون معاملات شامیر با جداشدگان احزاب دیگر را محکوم کردند تا اکثریت کاری او را به دست آورند
[ترجمه ترگمان]این بحث به نظر خصمانه می رسید، در حالی که احزاب مخالف deals شامیر را با فراریان از احزاب دیگر محکوم می کردند تا اکثریت کارگر خود را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But in the mid-1970s there was an acrimonious conflict between the different intelligence gathering agencies in the province.
[ترجمه گوگل]اما در اواسط دهه 1970 درگیری شدیدی بین سازمان های مختلف جمع آوری اطلاعات در استان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اما در اواسط دهه ۷۰، یک کش مکش خصمانه بین آژانس های جمع آوری اطلاعات مختلف در این استان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This had all the makings of another long-running acrimonious dispute, when again wider political events quite unexpectedly overtook the controversy.
[ترجمه گوگل]این همه عوامل ایجاد یک مناقشه شدید طولانی مدت دیگر را داشت، زمانی که دوباره رویدادهای سیاسی گسترده تر به طور کاملا غیر منتظره بر این مناقشه غلبه کردند
[ترجمه ترگمان]این موضوع همه نشانه هایی از یک مشاجره تند و خصمانه را داشت، زمانی که دوباره وقایع سیاسی وسیع تر به طور غیرمنتظره ای بر این مناقشه غلبه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Daily Record revealed that an acrimonious dispute over cigarette sponsorship was splitting public opinion.
[ترجمه گوگل]روزنامه دیلی رکورد فاش کرد که اختلاف شدید بر سر حمایت از سیگار باعث شکاف افکار عمومی شده است
[ترجمه ترگمان]گزارش روزانه نشان داد که یک مشاجره تند و خصمانه در مورد حمایت از سیگار، افکار عمومی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This demand is actually the cause of acrimonious debate in the London area.
[ترجمه گوگل]این خواسته در واقع عامل بحث های تند در منطقه لندن است
[ترجمه ترگمان]این تقاضا در واقع علت منازعات خصمانه در منطقه لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The book reveals an the exchange of acrimonious letters between Diana and her father-in-law.
[ترجمه گوگل]این کتاب رد و بدل نامه های تند بین دایانا و پدرشوهرش را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب، مبادله نامه های خصمانه بین دیانا و پدر او را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She unexpectedly triggered an acrimonious conclusion to the conversation when she told Bernon she would pray for him.
[ترجمه گوگل]هنگامی که به برنون گفت برای او دعا خواهد کرد، او به طور غیر منتظره ای باعث نتیجه گیری بدی در گفتگو شد
[ترجمه ترگمان]به طور غیر منتظرانه به مکالمه خود خاتمه داد وقتی به Bernon گفت که برای او دعا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

انگلیسی به انگلیسی

• bitter, rancorous, caustic
acrimonious words or quarrels are bitter and angry; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Angry and bitter in tone or language. 😡
🔍 مترادف: Hostile
✅ مثال: The debate turned acrimonious as both sides began to accuse each other of dishonesty.
تند. زننده
مثال:
the incident triggered an acrimonious debate
این واقعه یک مناقشه ی تند و زننده را به پا کرد.
acrimonious relations
روابط پر تنش
تند، گزنده، تلخ ( بحث، سخن )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : acrimony
✅️ صفت ( adjective ) : acrimonious
✅️ قید ( adverb ) : acrimoniously
بحث و جدلی که پر از مشاجره و تنش و اتهام زنی باشه میگن acrimonious debate/dispute
پر تنش
تند، زننده، سوزان، تلخ، تعنه آمیز، سخت. . .
تند و خصمانه، پر از خشم
دوستان جنجالی معنی نمیده چون یک چیز ممکنه جنجالی باشه ولی الزاما منفی نباشه. . .

جنجالی

بپرس