1. The jury returned an acquittal after only seventeen minutes.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه تنها پس از هفده دقیقه حکم تبرئه را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]رای هیئت منصفه پس از هفده دقیقه به خیر گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Lack of evidence resulted in their acquittal.
[ترجمه گوگل]فقدان شواهد منجر به تبرئه آنها شد
[ترجمه ترگمان]فقدان مدارک منجر به تبرئه آن ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The trial resulted in an acquittal.
4. The trial judge had directed an acquittal.
[ترجمه گوگل]قاضی پرونده حکم تبرئه صادر کرده بود
[ترجمه ترگمان]قاضی دادگاه حکم برائت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He was released from prison following his acquittal.
[ترجمه گوگل]وی پس از تبرئه از زندان آزاد شد
[ترجمه ترگمان]پس از تبرئه وی از زندان آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The case resulted in an acquittal.
7. The jury voted 8-to-4 in favor of acquittal.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه با 8 رای موافق در برابر 4 به تبرئه رای داد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه به نفع تبرئه به ۸ تا ۴ رای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His arrest and ultimate acquittal on cocaine smuggling charges made headlines in the mid-1980s.
[ترجمه گوگل]دستگیری و تبرئه نهایی او از اتهامات قاچاق کوکائین در اواسط دهه 1980 خبرساز شد
[ترجمه ترگمان]دستگیری وی و تبرئه نهایی اتهامات قاچاق کوکائین در اواسط دهه ۱۹۸۰ به عناوین خبری تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. With regard to acquittal rates in the magistrates' courts, our data are too uncertain to draw firm conclusions as they are incomplete.
[ترجمه گوگل]با توجه به میزان تبرئه در دادگاههای قضایی، دادههای ما برای نتیجهگیری قطعی آنقدر نامشخص هستند، زیرا ناقص هستند
[ترجمه ترگمان]با توجه به نرخ های تبرئه در دادگاه های جنحه، داده های ما بیش از اندازه نامطمئن هستند که نتیجه گیری قطعی داشته باشند چون آن ها ناقص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The acquittal, however, did not spark riots, as had the King case.
[ترجمه گوگل]با این حال، تبرئه، مانند پرونده کینگ، باعث شورش نشد
[ترجمه ترگمان]با این حال تبرئه متهمان باعث بروز شورش نشد، همانطور که در مورد پادشاه صدق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Nor does the fact of an acquittal debar the media from alleging that the defendant was really guilty after all.
[ترجمه گوگل]همچنین واقعیت تبرئه، رسانه ها را از ادعای اینکه متهم واقعاً مجرم بوده است، منع نمی کند
[ترجمه ترگمان]همچنین این حقیقت تبرئه کردن رسانه ها از ادعا مبنی بر اینکه متهم واقعا مجرم است، صادق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A higher proportion of cases result in acquittal as the ages of the victims rises.
[ترجمه گوگل]با افزایش سن قربانیان، نسبت بیشتری از پرونده ها منجر به تبرئه می شود
[ترجمه ترگمان]نسبت بیشتر موارد منجر به تبرئه شدن سن قربانیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The low proportion with an acquittal outcome probably reflects that the vast majority of these cases involve a guilty plea.
[ترجمه گوگل]نسبت کم با نتیجه تبرئه احتمالاً منعکس کننده این است که اکثریت قریب به اتفاق این پرونده ها شامل اعتراف گناه است
[ترجمه ترگمان]نسبت پایین با نتیجه تبرئه احتمالا نشان دهنده این است که اکثریت قریب به اتفاق این پرونده ها، یک درخواست مجرم را در بر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. However, conflicting opinions of several doctors gained their acquittal.
[ترجمه گوگل]با این حال، نظرات متناقض چند پزشک باعث تبرئه آنها شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، عقاید متناقض چندی از پزشکان تبرئه خود را به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The judge upheld their acquittal.
[ترجمه گوگل]قاضی حکم تبرئه آنها را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی تبرئه آن ها را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید