acquainted with

پیشنهاد کاربران

آشنا شدن ( سطحی و نه عمیق با شخصی یا چیزی )
be acquainted with sth
فهمیدنِ، دانستنِ
acquainted with sb
آشنا با
آقای محسن حمیدیان پور معنی تون درسته فقط :
Acquainted with her / his اشتباهه
Acquainted with her / him درسته
آشنا شدن با کسی
I got acquainted with her ( his ) last night.
آشنا شدن با کسی
دیشب با او آشنا شدم
I got acquainted with her ( his ) last night.
آشنا با

بپرس