acknowledgement


تایید، تصدیق، اعلام وصول، رسید، اعلامیه، اقرار، خبر وصول نامه، سپاسگزارى کامپیوتر : تصدیق قانون ـ فقه : اقرار بازرگانى : اعلامیه، اگهى

جمله های نمونه

1. an acknowledgement of guilt
اقرار به گناه

2. he nodded in acknowledgement
او سرش را به نشان تصدیق تکان داد.

3. the gift was in acknowledgement of his services
هدیه به خاطر قدردانی از خدماتش بود.

4. This amounted to an acknowledgement that she had been wrong.
[ترجمه گوگل]این به معنای تصدیق این بود که او اشتباه کرده است
[ترجمه ترگمان]این به این نتیجه رسید که اشتباه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This report is an acknowledgement of the size of the problem.
[ترجمه رضا] این گزارش تاییدی بر عمق بحران است
|
[ترجمه گوگل]این گزارش تصدیق بزرگی مشکل است
[ترجمه ترگمان]این گزارش تاییدی بر اندازه مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Luke inclined his head slightly in acknowledgement.
[ترجمه قاسم آباده ای] لوک کمی سرش را به نشانه تصدیق تکان داد.
|
[ترجمه گوگل]لوک کمی سرش را به نشانه تایید خم کرد
[ترجمه ترگمان]لوک سر خود را اندکی خم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is acknowledgement on his part that he was to blame.
[ترجمه گوگل]از سوی او اعتراف می شود که مقصر بوده است
[ترجمه ترگمان]در مورد سهم خود اعتراف می کند که مقصر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We want an acknowledgement of the existence of the problem.
[ترجمه گوگل]ما خواهان اعتراف به وجود مشکل هستیم
[ترجمه ترگمان]ما خواستار تایید وجود این مشکل هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do you want a written acknowledgement?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید یک تأییدیه کتبی داشته باشید؟
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کتبی هم می خواهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He inclined his head in acknowledgement.
[ترجمه گوگل]سرش را به نشانه تصدیق خم کرد
[ترجمه ترگمان]سرش را به نشانه تایید تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She received a special award in acknowledgement of all her hard work.
[ترجمه گوگل]او جایزه ویژه ای را برای قدردانی از تمام تلاش های خود دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او در تایید تمام کاره ای سخت خود جایزه ویژه ای دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gave Sabrina a quick nod of acknowledgement.
[ترجمه گوگل]او به سابرینا اشاره سریعی به نشانه تایید کرد
[ترجمه ترگمان]او به Sabrina پیشنهاد کرد که به سرعت موافقت خود را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He raised his hand to her in acknowledgement.
[ترجمه گوگل]دستش را به نشانه اعتراف به سمت او بلند کرد
[ترجمه ترگمان]دستش را به نشانه تایید بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gave her a faint smile of acknowledgement.
[ترجمه قاسم آباده ای] لبخند ظریفی به او زد که نشان میداد او را می شناسد.
|
[ترجمه گوگل]لبخند کمرنگی از روی تایید به او زد
[ترجمه ترگمان]لبخند ضعیفی به او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was sent a free copy in acknowledgement of my contribution.
[ترجمه گوگل]برای قدردانی از مشارکتم یک نسخه رایگان برای من ارسال شد
[ترجمه ترگمان]من یک نسخه رایگان به تایید سهم خود ارسال کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] تصدیق .
[برق و الکترونیک] اعلام وصول، تصدیق
[حقوق] تصدیق، تایید (رسمی)، ارادی بودن تعهد توسط متعهد، تایید رسمی صحت امضای سند توسط امضاء کننده

انگلیسی به انگلیسی

• act of recognizing or admitting; certification; recognition of a gift, expression of thanks
acknowledgement of something is admitting or accepting that it is true.
acknowledgement is the expression of gratitude for something that someone has done or said.
acknowledgement of someone is showing that you have seen and recognized them.
acknowledgement of a message, letter, or parcel is telling the sender that it has arrived.
the acknowledgements in a book is the section in which the author thanks the people who have helped.

پیشنهاد کاربران

تاییدیۀ دریافت
اعلام وصولی
به رسمیت شناخته شدن، اذعان به. . ، تأیید
قربون صدقه
پذیرش
شناخت به رسمیت
acknowledgement ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: تأیید 1
تعریف: اعلام وصول بسته‏ای از داده‏ها توسط یک رایانه در شبکه به رایانۀ فرستنده
وقتی به طرفِ مقابل " نشان دهیم"
که چیزی را شنیدیم یا خواندیم.
تقدیر و تشکر

بپرس