صفت ( adjective )
حالات: achier, achiest
مشتقات: achiness (n.)
حالات: achier, achiest
مشتقات: achiness (n.)
• : تعریف: feeling an ache or aches.
- If she's feeling achy and has a high fever, she may have the flu.
[ترجمه گوگل] اگر احساس درد می کند و تب بالایی دارد، ممکن است آنفولانزا داشته باشد
[ترجمه ترگمان] اگر احساس درد می کند و تب شدیدی دارد، ممکن است سرماخوردگی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر احساس درد می کند و تب شدیدی دارد، ممکن است سرماخوردگی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I feel pretty achy today after moving all those boxes yesterday.
[ترجمه گوگل] امروز بعد از جابجایی تمام آن جعبه ها دیروز احساس درد زیادی دارم
[ترجمه ترگمان] امروز بعد از اینکه همه اون جعبه ها رو تکون دادم احساس درد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امروز بعد از اینکه همه اون جعبه ها رو تکون دادم احساس درد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's in constant pain with her achy joints.
[ترجمه گوگل] او با درد مفاصلش دائماً درد دارد
[ترجمه ترگمان] درد مفاصل او با مفاصل دردناک او درد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] درد مفاصل او با مفاصل دردناک او درد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید