achromatic

/ˌækroʊˈmætɪk//ˌækrəʊˈmætɪk/

معنی: بی رنگ، رنگ ناپذیر، بدون ترخیم، بدون نیم پردهء میان اهنگ
معانی دیگر: (در مورد عدسی و شیشه و غیره) عبور دهنده ی نور (بدون انکسار و تجزیه ی آن به رنگ های مختلف)، نشان دهنده ی منظره بدون ایجاد نورهای منشوری، ساده، آکروماتیک، بی فام، (زیست شناسی - در رنگ کردن یاخته ها و غیره) رنگ ناپذیر، به سختی رنگ پذیر، ساخته شده از کروماتین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: achromatically (adv.)
(1) تعریف: consisting of black, gray, or white; colorless.
مشابه: neutral

(2) تعریف: able to give an image in which colors are reproduced with little or no distortion.

(3) تعریف: consisting of diatonic tones of the musical scale; without changes in pitch or key.

جمله های نمونه

1. an achromatic lens
یک عدسی ساده

2. An achromatic conformal optical system working within infrared waveband was designed by him.
[ترجمه گوگل]یک سیستم نوری هم‌شکل آکروماتیک که در باند موج مادون قرمز کار می‌کند توسط او طراحی شد
[ترجمه ترگمان]یک سیستم نوری achromatic conformal بکار رفته در waveband مادون قرمز توسط او طراحی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This research was on surface color discrimination of achromatic color in congenital red - green color - vision abnormal people.
[ترجمه گوگل]این تحقیق بر روی تمایز رنگ سطحی رنگ آکروماتیک در افراد مادرزادی قرمز - سبز - دارای دید غیرطبیعی بود
[ترجمه ترگمان]این پژوهش بر روی سطح رنگ آمیزی سطحی رنگ achromatic در رنگ قرمز - سبز رنگ - دید غیر عادی رنگ ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The achromatic principle and its design method of two-grating lens system are presented.
[ترجمه گوگل]اصل آکروماتیک و روش طراحی آن سیستم لنز دو گریت ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]اصل achromatic و روش طراحی آن از سیستم دو عدسی grating ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An achromatic scale ranging from black through a series of successively lighter grays to white.
[ترجمه گوگل]مقیاس رنگی که از سیاه تا یک سری خاکستری روشن‌تر تا سفید متغیر است
[ترجمه ترگمان]یک مقیاس achromatic از سیاه از طریق یک سری از رنگ های روشن تر به رنگ سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Achromatic lens: A lens which refracts light of most colours equally, i. e. corrected for blue and green light of the primaries.
[ترجمه گوگل]عدسی آکروماتیک: عدسی که نور اکثر رنگ ها را به یک اندازه شکست می دهد، i ه برای نور آبی و سبز مرحله مقدماتی تصحیح شد
[ترجمه ترگمان]یک لنز: یک لنز که نور بیشتر رنگ ها را به همان اندازه روشن می کند، i ای که به خاطر نور آبی و سبز نشسته ای مقدماتی تصحیح شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Purkinje obtained an achromatic compound microscope in 183 and began examining nervous tissue and other biological samples.
[ترجمه گوگل]پورکنژ در سال 183 یک میکروسکوپ ترکیبی آکروماتیک به دست آورد و شروع به بررسی بافت عصبی و سایر نمونه های بیولوژیکی کرد
[ترجمه ترگمان]Purkinje میکروسکوپ مرکب achromatic را در ۱۸۳ به دست آورد و شروع به بررسی بافت عصبی و دیگر نمونه های زیستی نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the 1820s, achromatic lenses were developed, and their use in compound microscopes provided investigators with the clearest images yet of tissue samples.
[ترجمه گوگل]در دهه 1820، لنزهای آکروماتیک توسعه یافتند و استفاده از آنها در میکروسکوپ‌های ترکیبی، واضح‌ترین تصاویر را از نمونه‌های بافت در اختیار محققان قرار داد
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۸۲۰، لنزهای achromatic توسعه یافته شدند و کاربرد آن ها در میکروسکوپ مرکب، محققان را با روشن ترین تصاویر نمونه های بافت، فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This article studied migration, dispersing and achromatic property of salt-resistance levelling agent TF-212B on polyester pongee under the existence of sodium sulphate.
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی مهاجرت، پراکندگی و خواص آکروماتیک عامل تسطیح مقاومت در برابر نمک TF-212B بر روی پلی استر پونجی تحت وجود سولفات سدیم پرداخته است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی میزان مهاجرت، توزیع و achromatic خاصیت مقاومت نمک - ۲۱۲ درجه B روی پلی استر با وجود سولفات سدیم می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An achromatic conformal optical system working within infrared waveband was designed.
[ترجمه گوگل]یک سیستم نوری هم‌شکل آکروماتیک که در باند موج مادون قرمز کار می‌کند طراحی شد
[ترجمه ترگمان]یک سیستم نوری achromatic conformal بکار رفته درون waveband مادون قرمز طراحی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The achromatic and isochronous relations for the system are obtained by six dimension transport matrix method.
[ترجمه گوگل]روابط بی رنگ و هم زمان برای سیستم با استفاده از روش ماتریس انتقال شش بعدی به دست می آید
[ترجمه ترگمان]روابط achromatic و isochronous برای این سیستم توسط روش ماتریس انتقال شش بعد به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A doubly achromatic magnetic deflection system with three sector magnet is described.
[ترجمه گوگل]یک سیستم انحراف مغناطیسی آکروماتیک مضاعف با آهنربای سه بخش توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]یک سیستم انحراف مغناطیسی مضاعف با سه مغناطیس بخش توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A method for designing compound achromatic wave plate made of mica and quartz is presented.
[ترجمه گوگل]روشی برای طراحی صفحه موج آکروماتیک مرکب ساخته شده از میکا و کوارتز ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]روشی برای طراحی صفحه موج achromatic مرکب از میکا و کوارتز ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Achromatic: Without color. Black, white and gray are achromatic, but called colors by artist.
[ترجمه گوگل]آکروماتیک: بدون رنگ سیاه، سفید و خاکستری رنگی هستند، اما توسط هنرمند رنگ نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]بدون رنگ: بدون رنگ سیاه، سفید و خاکستری achromatic هستند اما رنگ ها را هنرمند می نامند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A new achromatic isochronous deflection system is described.
[ترجمه گوگل]یک سیستم جدید انحراف هم زمان آکروماتیک توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]یک سیستم انحراف achromatic isochronous جدید شرح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی رنگ (صفت)
neutral, achromatic, colorless, effeminate, gray, achromic, blate, tintless

رنگ ناپذیر (صفت)
achromatic, achromic

بدون ترخیم (صفت)
achromatic, achromic

بدون نیم پردهء میان اهنگ (صفت)
achromatic, achromic

تخصصی

[شیمی] 1- بی رنگ، بی نام 2- (در مورد عدسی و شیشه و غیره ) عبور دهنده ى نور (بدون انکسار و تجزیه ى آن به رنگ هاى مختلف )، نشان دهنده ى منظره ى بدون ایجاد نورهاى منشورى، ساده، آکروماتیک 3- (در رنگ کردن یاخته ها و غیره ) رنگ ناپذیر، به سختی رنگ پذیر، ساخته شده از کروماتین
[برق و الکترونیک] نابرنگ 1- بیرنگ 2- انتقال دهنده نور بدون تجزیه آن به رنگهای اصلی
[پلیمر] 1- بی رنگ، بی نام - 2- عبور دهنده نور (در مورد عدسی و شیشه و غیره که این مواد بدون شکست و تجزیه به رنگهای مختلف نور را عبور می‏دهند)، نشان دهنده منظره بدون ایجاد نور منشوری، ساده، آکروماتیک - 3- رنگ ناپذیر، به سختی رنگ پذیر، ساخته شده از کروماتین (معمولاً در رنگ کردن سلولها استفاده می شود) - -

انگلیسی به انگلیسی

• colorless, lacking color

پیشنهاد کاربران

بی فام، بی رنگ ( فیزیک )
بی رنگ_بی فام
free from colour
بی فام

بپرس