accuser

/əˈkjuːzər//əˈkjuːzə/

معنی: متهم، مدعی
معانی دیگر: تهمت زننده، شاکی

جمله های نمونه

1. A guilty conscience needs no accuser.
[ترجمه گوگل]یک عذاب وجدان به هیچ متهمی نیاز ندارد
[ترجمه ترگمان]یک وجدان گناهکار به متهم احتیاج ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She swallowed hard, and turned to face her accuser.
[ترجمه گوگل]آب دهانش را به سختی قورت داد و به طرف متهمش برگشت
[ترجمه ترگمان]او به سختی آب دهانش را قورت داد و رو به او کرد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He stood before his accuser.
[ترجمه گوگل]او در برابر شاکی خود ایستاد
[ترجمه ترگمان]او در مقابل متهم ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She blench ed before her accuser.
[ترجمه گوگل]او در مقابل شاکی خود ادغام کرد
[ترجمه ترگمان]او پیش از این که او را متهم کند، پا به پا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yesterday, reporter atpoint the problem interviewed accuser Huang to get a lawyer.
[ترجمه گوگل]دیروز، خبرنگار با توجه به مشکل متهم هوانگ مصاحبه کرد تا یک وکیل دریافت کند
[ترجمه ترگمان]روز گذشته، یکی از خبرنگاران که مشکل را حل کرده بود، با متهم هوانگ تماس گرفت تا یک وکیل بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Accuser: No, he calls himself the Son of God!
[ترجمه گوگل]متهم: نه، او خود را پسر خدا می خواند!
[ترجمه ترگمان]! نه، اون خودش رو پسر خدا صدا میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The judge confronted the accused with his accuser.
[ترجمه گوگل]قاضی در مواجهه با متهم با متهم خود قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]قاضی متهم را متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the accuser is found guilty the council exiles them from the tribe and their possessions are given to the aggrieved party.
[ترجمه گوگل]اگر متهم مجرم شناخته شود، شورا آنها را از قبیله تبعید می کند و دارایی آنها به طرف متضرر داده می شود
[ترجمه ترگمان]اگر متهم گناهکار شناخته شود، شورا آن ها را از قبیله اخراج می کند و مایملک آن ها به حزب aggrieved داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Legislative leak give a chance for the accuser to evade the law.
[ترجمه گوگل]نشت قانونی به متهم فرصت فرار از قانون را می دهد
[ترجمه ترگمان]راهی که به اتهام تبرئه متهم می شود، از قانون فرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then girl face about resembles accuser respectfully bow, say: " I am sorry, man ! Man ! "
[ترجمه گوگل]سپس چهره دختر در مورد متهم به تعظیم با احترام می گویند: "متأسفم، مرد! مرد!"
[ترجمه ترگمان]و آنگاه صورت دختر را به او معرفی کرد و به او تعظیم کرد و گفت: متاسفم مرد! ! پسر \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Accuser a young woman, the accused a middleaged man, they are neighbour.
[ترجمه گوگل]متهم زن جوان، متهم مرد میانسال، همسایه هستند
[ترجمه ترگمان]زن جوانی که مرد middleaged است همسایه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The accused claimed that the accuser knows nothing about English. It is false statement. The accused claimed that they are a foreign corporation, and working language is English is groundless.
[ترجمه گوگل]متهم مدعی شد که متهم از زبان انگلیسی چیزی نمی داند اظهار نادرستی است متهم مدعی شد که آنها یک شرکت خارجی هستند و زبان کاری انگلیسی بی اساس است
[ترجمه ترگمان]متهم ادعا کرد که متهم هیچ اطلاعی از زبان انگلیسی ندارد این جمله اشتباه است متهمان ادعا کردند که یک شرکت خارجی هستند و زبان کار زبان انگلیسی بی اساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He eyed his accuser levelly without saying anything.
[ترجمه گوگل]او بدون اینکه چیزی بگوید به شاکی خود نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]بی آنکه چیزی بگوید، او را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The accused was confronted with her accuser.
[ترجمه گوگل]متهم با متهم خود مواجه شد
[ترجمه ترگمان]متهم با متهم روبرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Accuser: He calls himself the King of the Jews!
[ترجمه گوگل]متهم: او خود را پادشاه یهودیان می خواند!
[ترجمه ترگمان]accuser: او خود را پادشاه یهودیان می نامد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متهم (اسم)
accuser

مدعی (اسم)
assertion, claim, accuser, claimant, pretender, plaintiff, adversary, complainant, prosecutor, pretension, allegation, suitor

انگلیسی به انگلیسی

• one who charges another with wrongdoing, one who blames
your accusers are people who say that you have done something wrong.

پیشنهاد کاربران

شاکی، مدعی
شاکی، دادستان
دوستان عزیز مُتهِّم با مُتهَّم فرق می کند، و بنده فکر میکنم Accuser به معنی وارد کننده اتهام معادل مُتهِّم است.
شاکی
متهم

بپرس