1. accused of armed robbery
متهم به دزدی مسلحانه
2. accused of murder
متهم به قتل
3. accused of subversive activities
متهم به فعالیت های خرابکارانه
4. being accused of murder added to his infamy
اتهام به قتل او را رسواتر کرد.
5. he accused the government of lethargy and incompetence
او دولت را متهم به کندی و بی عرضگی کرد.
6. he accused the japanese of dumping their watches on the french market
ژاپنی ها را متهم کرد که ساعت های خود را زیر قیمت تمام شده به بازار فرانسه ریخته اند.
7. he accused the newspaper of libel
او روزنامه را متهم به افترا کرد.
8. she accused me of taking his camera
مرا متهم کرد که دوربین عکاسی او را برداشته ام.
9. the accused is missing and presumed dead
متهم مفقود شده است و احتمال می رود که مرده باشد.
10. the accused man was summoned to the bar
(مرد) متهم به دادگاه احضار شد.
11. the accused man's contradictory statements
اظهارات ضد و نقیض متهم
12. the accused man's inconsistent statements
اظهارات ضد و نقیض متهم
13. the accused paused but the judge ordered her to proceed
متهم مکث کرد ولی قاضی به او دستور داد که ادامه دهد.
14. the accused retracted his confession and claimed that he had been tortured
متهم اعتراف خود را پس گرفت و ادعا کرد که او را شکنجه کرده بودند.
15. the accused spoke in a faltering voice
متهم با صدایی لرزان سخن می گفت.
16. the accused will be tried tomorrow
متهم فردا محاکمه خواهد شد.
17. they accused her of laziness
به او تهمت تنبلی زدند.
18. they accused him of dishonesty
او را به نادرستی متهم کردند.
19. they accused him of using improper language
او را به استعمال کلمات ناسزا متهم کردند.
20. the accused
(حقوق) متهم،مدعی علیه،متهمان
21. basketball players accused of throwing games
بسکتبالیست هایی که متهم به باخت عمدی در مسابقات شده بودند
22. he is accused of complicity in the prisoners' escape
او متهم است که در فرار زندانیان دست داشته.
23. he was accused of disloyalty and expelled from the party
به اتهام خیانتکاری از حزب اخراج شد.
24. he was accused of groping his secretary
او را متهم کردند که منشی خود را دست مالی کرده است.
25. he was accused of receiving money in return for conniving with their thievery
او متهم شد که پول گرفته و در عوض دزدی های آنها را نادیده گرفته است.
26. his friend accused him of indirect dealings
رفیقش او را به اعمال نادرست متهم کرد.
27. since the accused was the judge's own brother, he had to disqualify himself
چون متهم برادر قاضی بود قاضی از خود سلب صلاحیت کرد.
28. socrates was accused of having corrupted the youth of athens
سقراط متهم بود که جوانان آتن را گمراه کرده است.
29. to stand accused
متهم بودن
30. the government was accused of coersion and intrigue against the workers
دولت به اعمال زور و دسیسه بازی علیه کارگران متهم شد.
31. they confronted the accused with his accusers
متهم را با متهم کنندگان او روبرو کردند.
32. evidence weighted against the accused
شواهد بر ضد متهم بودند.
33. the death of the accused obviated the need for a trial
مرگ متهم نیاز به محاکمه را بر طرف کرد.
34. the police apprehended two men accused of murder
پلیس دو مرد متهم به قتل را دستگیر کرد.
35. he championed the right of the accused to a lawyer
او از حق متهمان به داشتن وکیل مدافع جانبداری می کرد.
36. the extraction of confession from an accused murderer
گرفتن اقرار از یک متهم به قتل
37. to secure a confession from the accused
از متهم اقرار گرفتن
38. the partial testimony of the friends of the accused
شهادت یکطرفه ی دوستان متهم
39. akbar is a suspect though he has not been accused formally yet
اکبر مورد سوظن است گواینکه هنوز رسما متهم نشده.
40. dribbles of dried blood on the shirt of the accused
لکه های خون خشک شده روی پیراهن متهم
41. the brazillian police is refusing to extradite a man who is accused of murder in england
پلیس برزیل از استرداد مردی که در انگلیس متهم به قتل است خودداری می کند.
42. a tip-off given by an anonymous person led to the arrest of the accused
هشداری که از سوی شخص ناشناس داده شده بود منجر به بازداشت متهم شد.