accursed

/əˈkɜːrst//əˈkɜːsɪd/

معنی: ملعون، نفرین شده، ملعون و مطرود
معانی دیگر: لعنتی، مستحق دشنام، منفور، ملعون (accurst هم می گویند)، بدفرجام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: accursedly (adv.), accursedness (n.)
(1) تعریف: having been made the subject of a curse; damned.
متضاد: blessed

- The voyage appeared to be accursed from the start, the ship having been caught in a gale on the first day at sea.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید که این سفر از همان ابتدا نفرین شده بود، کشتی در روز اول در دریا گرفتار طوفان شده بود
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که کشتی از آغاز نفرین شده است، کشتی در روز اول در دریا گرفتار طوفان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The wizard, pleased with what he'd done, laughed at the accursed creature who had once been a human but now was a frog.
[ترجمه گوگل] جادوگر که از کاری که کرده بود راضی بود، به موجود نفرین شده ای که زمانی انسان بود اما اکنون قورباغه شده بود، خندید
[ترجمه ترگمان] جادوگر که از کاری که کرده بود خوشحال بود و به آن موجود ملعون که زمانی انسان بود خندید، اما حالا یک قورباغه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: worthy of a curse; hateful.
متضاد: blessed
مشابه: damn

- Why did I ever get into this accursed business!
[ترجمه گوگل] چرا من تا به حال وارد این تجارت لعنتی شدم!
[ترجمه ترگمان] چرا من به این کار لعنتی گرفتار شدم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. accursed be his name
لعنت بر نام او،لعنت بر او باد!

2. His line would be accursed to the last generation.
[ترجمه گوگل]خط او تا نسل آخر ملعون خواهد بود
[ترجمه ترگمان]نسل او به نسل آخر لعنت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Of all base passions, fear is the most accursed. William Shakespeare
[ترجمه گوگل]در میان همه هوس های پست، ترس ملعون ترین است ویلیام شکسپیر
[ترجمه ترگمان]از همه سوداهای پست، ترس the است ویلیام شکسپیر …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But I had forgotten those accursed books of poetry.
[ترجمه گوگل]اما من آن کتاب های شعر نفرین شده را فراموش کرده بودم
[ترجمه ترگمان]اما من آن کتاب های نفرین شده شعر را فراموش کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was one accursed deed done at this spot before now.
[ترجمه گوگل]قبلاً یک عمل ملعون در این نقطه انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]در همین لحظه یک عمل لعنتی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In every way these accursed beings struggle against everyone in order to separate men from God.
[ترجمه گوگل]این موجودات ملعون از هر جهت با همه مبارزه می کنند تا انسان ها را از خدا جدا کنند
[ترجمه ترگمان]در هر حال این موجودات لعنتی در مقابل همه برای جدا کردن مردان از خدا مبارزه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The accursed Demon Sovereign has forseen everything.
[ترجمه گوگل]فرمانروای شیطان ملعون همه چیز را پیش بینی کرده است
[ترجمه ترگمان]The شیطان لعنتی همه چیز را فراموش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The accursed shark alone in any generic respect be said to bear comprarative analogy the dog.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که کوسه ملعون به تنهایی از هر نظر عام دارای قیاس تطبیقی ​​با سگ است
[ترجمه ترگمان]تنها کوسه ملعون در هر گونه احترام عمومی نسبت به قیاس با سگ، گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This cursed business accursed of God and man, what is it?
[ترجمه گوگل]این تجارت ملعون لعنت خدا و انسان، چیست؟
[ترجمه ترگمان]این کار نفرین شده خدا و خدا، آن چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I despised myself and the voices of my accursed human education.
[ترجمه گوگل]خودم و صداهای تربیت انسانی نفرین شده ام را تحقیر کردم
[ترجمه ترگمان]من خودم و صدای تعلیم و تربیت انسانی ملعون خود را حقیر می شمارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can't get around like I used to - it's this accursed rheumatism!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم مانند گذشته دور بزنم - این روماتیسم نفرین شده است!
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم مثل خودم این ور و اون ور برم، این رماتیسم لعنتی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had forgotten how old I was until the accursed Purves and Noakes popped up to remind me.
[ترجمه گوگل]یادم رفته بود چند ساله بودم تا اینکه پوروس و نوکس نفرین شده ظاهر شدند تا به من یادآوری کنند
[ترجمه ترگمان]فراموش کرده بودم که چه قدر پیر بودم تا وقتی که فلان فلان و فلان فلان مرا به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And the son of Carmi : Achar, the troubler of Israel, who transgressed by what was accursed.
[ترجمه گوگل]و پسر کرمی: آچار، مضطرب اسرائیل که به آنچه ملعون بود تجاوز کرد
[ترجمه ترگمان]و پسر of: Achar، the اسراییل، که از آنچه نفرین شده بود تجاوز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then you condemn me to live wretched and to die accursed?
[ترجمه گوگل]آن وقت مرا محکوم می کنی که بدبخت زندگی کنم و ملعون بمیرم؟
[ترجمه ترگمان]پس مرا محکوم به زنده ماندن و مرگ محکوم خواهید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And ye, in any wise keep yourselves from the accursed thing, lest ye make yourselves accursed, when ye take of the accursed thing, and make the camp of Israel a curse, and trouble it.
[ترجمه گوگل]و شما به هر حال خود را از آن ملعون دور نگه دارید تا مبادا هنگامی که از آن ملعون می گیرید، لعنت می کنید و اردوگاه اسرائیل را لعنت می کنید و آن را به دردسر می اندازید
[ترجمه ترگمان]و شما، هر قدر هم که عاقل باشید، از این کار لعنتی جلوگیری کنید، تا از این کار لعنتی جلوگیری کنید، وقتی که از آن چیز لعنتی استفاده کنید، و اردوگاه اسرائیل را نفرین کنید، و دردسر درست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملعون (صفت)
foul, accursed, damned, cursed, cussed, anathematized, unblessed, maledicted

نفرین شده (صفت)
confounded, accursed, cussed

ملعون و مطرود (صفت)
accursed

انگلیسی به انگلیسی

• doomed, ill-fated, damned
you can use accursed to describe something or someone that you find very annoying or tiresome; an old-fashioned word.
if a person is accursed, someone has put a curse on them; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

1. نفرین شده، نفرت انگیز، زشت، منفور ( ادبی )
2. لعنتی ( محاوره )

بپرس