accurse


معنی: قدغن کردن
معانی دیگر: لعنت کردن، لعن کردن، نفرین کردن، ملعون کردن

جمله های نمونه

1. His line would be accursed to the last generation.
[ترجمه گوگل]خط او تا نسل آخر ملعون خواهد بود
[ترجمه ترگمان]نسل او به نسل آخر لعنت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Of all base passions, fear is the most accursed. William Shakespeare
[ترجمه گوگل]در میان همه هوس های پست، ترس ملعون ترین است ویلیام شکسپیر
[ترجمه ترگمان]از همه سوداهای پست، ترس the است ویلیام شکسپیر …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But I had forgotten those accursed books of poetry.
[ترجمه گوگل]اما من آن کتاب های شعر نفرین شده را فراموش کرده بودم
[ترجمه ترگمان]اما من آن کتاب های نفرین شده شعر را فراموش کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can't get around like I used to - it's this accursed rheumatism!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم مانند گذشته دور بزنم - این روماتیسم نفرین شده است!
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم مثل خودم این ور و اون ور برم، این رماتیسم لعنتی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had forgotten how old I was until the accursed Purves and Noakes popped up to remind me.
[ترجمه گوگل]یادم رفته بود چند ساله بودم تا اینکه پوروس و نوکس نفرین شده ظاهر شدند تا به من یادآوری کنند
[ترجمه ترگمان]فراموش کرده بودم که چه قدر پیر بودم تا وقتی که فلان فلان و فلان فلان مرا به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدغن کردن (فعل)
accurse, ban, forbid, interdict, veto

پیشنهاد کاربران

بپرس