فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: accumulates, accumulating, accumulated
حالات: accumulates, accumulating, accumulated
• : تعریف: to amass; collect.
• مترادف: amass, collect, cumulate, garner, gather, pile up
• متضاد: disperse, disseminate, dissipate
• مشابه: acquire, agglomerate, aggregate, bank, compile, hoard, pile, reserve, save, stockpile, store, store up
• مترادف: amass, collect, cumulate, garner, gather, pile up
• متضاد: disperse, disseminate, dissipate
• مشابه: acquire, agglomerate, aggregate, bank, compile, hoard, pile, reserve, save, stockpile, store, store up
- Now a millionaire, the tycoon began to accumulate many priceless paintings from Europe.
[ترجمه گوگل] این سرمایه دار که اکنون یک میلیونر است، شروع به جمع آوری بسیاری از نقاشی های گرانبها از اروپا کرد
[ترجمه ترگمان] این سرمایه دار بزرگ، که حالا میلیونر شده بود، بسیاری از نقاشی های گران قیمتی را از اروپا جمع آوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سرمایه دار بزرگ، که حالا میلیونر شده بود، بسیاری از نقاشی های گران قیمتی را از اروپا جمع آوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: accumulable (adj.)
مشتقات: accumulable (adj.)
• : تعریف: to become greater; increase.
• مترادف: accrue, collect
• متضاد: decrease, diminish, dissipate
• مشابه: agglomerate, augment, deposit, enlarge, expand, gather, grow, heap, heap up, increase, multiply, pile, stock up, stockpile, swell, wax
• مترادف: accrue, collect
• متضاد: decrease, diminish, dissipate
• مشابه: agglomerate, augment, deposit, enlarge, expand, gather, grow, heap, heap up, increase, multiply, pile, stock up, stockpile, swell, wax
- Dust accumulated under all the furniture.
[ترجمه محمدعلی] زیر همه ی اسباب و اثاث، گرد و غبار جمع شد.|
[ترجمه گوگل] گرد و غبار زیر تمام مبلمان جمع شده است[ترجمه ترگمان] زیر همه اسباب و اثاث، گرد و خاک جمع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Water accumulated in the leaky basement.
[ترجمه مرجان اق اتابای] اب انباشته شده در زیرزمین نشتی|
[ترجمه راد] آب در زیرزمین نمور جمع شده بود|
[ترجمه گوگل] آب در زیرزمین نشتی انباشته شده است[ترجمه ترگمان] آب در زیر زمین چکه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Snow quickly accumulated on the roof.
[ترجمه گوگل] برف به سرعت روی پشت بام جمع شد
[ترجمه ترگمان] برف به سرعت روی سقف جمع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برف به سرعت روی سقف جمع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Evidence of the harmful effects of the pesticide accumulated to the point where its used was banned by the government.
[ترجمه گوگل] شواهدی مبنی بر اثرات مضر این آفت کش انباشته شد تا جایی که استفاده از آن توسط دولت ممنوع شد
[ترجمه ترگمان] شواهدی از اثرات مضر آفت کش به نقطه ای رسید که مورد استفاده آن توسط دولت ممنوع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شواهدی از اثرات مضر آفت کش به نقطه ای رسید که مورد استفاده آن توسط دولت ممنوع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید