accouchement

/əˈkuːʃmɒŋ//əˈkuːʃmɒŋ/

معنی: زایمان
معانی دیگر: (فرانسه) زایمان، وضع حمل، دوران نقاهت زایمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: childbirth, or a period of confinement for childbirth.
مشابه: childbirth, confinement

جمله های نمونه

1. The accouchement begged to come with us.
[ترجمه گوگل]همراه التماس کرد که با ما بیاید
[ترجمه ترگمان]خانم زایمان التماس کرد که با ما بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In school, accouchement apprentice to eat a array of healthy foods.
[ترجمه گوگل]در مدرسه، شاگردی کنید تا مجموعه ای از غذاهای سالم بخورید
[ترجمه ترگمان]در مدرسه، accouchement برای خوردن غذاهای سالم به شاگردی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The accouchement played for an hour, doudoune moncler, and again at half accomplished four their aunt took Dick into the kcrawlingen.
[ترجمه گوگل]گروه به مدت یک ساعت بازی کرد
[ترجمه ترگمان]زایمان ساعت یک ساعت بود، doudoune moncler، و باز هم در ساعت چهار و نیم، عمه ام دیک را به the برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ladies are appealed not to accept accouchement in the bar.
[ترجمه گوگل]از خانم‌ها درخواست می‌شود که از پذیرایی در کافه خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]خانم ها از پذیرفتن accouchement در بار درخواست استیناف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Results: The high risks of mother, fetus and accouchement were the main causes of neonatal asphyxia.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: خطرات بالای مادر، جنین و همراهی از علل اصلی خفگی نوزادان بود
[ترجمه ترگمان]نتایج: خطرات بالای مادر، جنین و accouchement علت اصلی of نوزاد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Vagina delivery was the highest styles in accouchement, by 5 85%, and 78 cases was the lasting of fetal distress in uterus.
[ترجمه گوگل]زايمان واژينال با 5/85 درصد بالاترين سبك در ارتباط بود و در 78 مورد، ديسترس جنين در رحم ماندگار بود
[ترجمه ترگمان]تحویل vagina به میزان ۸۵ % و ۷۸ مورد با دوام جنین در رحم به میزان ۵ \/ ۸۵ درصد و ۷۸ مورد بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The accouchement are comatose now.
[ترجمه گوگل]این افراد در حال حاضر به کما رفته اند
[ترجمه ترگمان]موقع زایمان comatose
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The unmarried woman is pregnant because of compulsory intercourse and seduction; the pregnancy is within over three months and two months after accouchement .
[ترجمه گوگل]زن مجرد به دلیل آمیزش اجباری و اغوای باردار است حاملگی بیش از سه ماه و دو ماه پس از وصول است
[ترجمه ترگمان]زن مجرد به دلیل روابط اجباری و seduction باردار است؛ بارداری در عرض سه ماه و دو ماه پس از accouchement باردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زایمان (اسم)
accouchement, childbirth, parturition, litter, confinement, throe

انگلیسی به انگلیسی

• childbirth, delivery of a baby

پیشنهاد کاربران

بپرس