acclimatization

/əˌklaɪmətaɪˈzeɪʃn̩//əˌklaɪmətaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: توافق با اب و هوای یک محیط، خو گرفتگی، عادت به اب هوای تازه
معانی دیگر: acclimatation : توافق با اب و هوای یک محیط

جمله های نمونه

1. Acclimatization to higher altitudes may take several weeks.
[ترجمه گوگل]سازگاری با ارتفاعات ممکن است چند هفته طول بکشد
[ترجمه ترگمان]acclimatization تا ارتفاعات بالاتر ممکن است چند هفته طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The acclimatization of emersed plants into an aquarium environment is sometimes very lengthy or unsuccessful.
[ترجمه گوگل]سازگاری گیاهان ظاهر شده در محیط آکواریوم گاهی بسیار طولانی یا ناموفق است
[ترجمه ترگمان]استفاده از گیاهان emersed در یک محیط آکواریوم گاهی اوقات بسیار طولانی و یا ناموفق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bonus amaranth all has stronger acclimatization in weak brightness and their recovery process.
[ترجمه گوگل]تاج خروس جایزه همگی در روشنایی ضعیف و روند بازیابی آنها سازگاری قوی تری دارند
[ترجمه ترگمان]The bonus همگی acclimatization stronger در روشنایی ضعیف و روند ریکاوری شان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Liquor - making industry has marched into the acclimatization stage after violent market competition.
[ترجمه گوگل]صنعت تولید مشروبات الکلی پس از رقابت خشونت آمیز بازار وارد مرحله سازگاری شده است
[ترجمه ترگمان]پس از رقابت شدید بازار، صنعت ساخت Liquor وارد مرحله acclimatization شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This Paper reports some results of experiments of acclimatization for mei-hua(Prunus mume Sieb. et Zucc. )carried on in Beijing during 1962-196
[ترجمه گوگل]این مقاله برخی از نتایج آزمایش‌های سازگاری می‌هوا (Prunus mume Sieb et Zucc ) را گزارش می‌کند که در طی سال‌های 1962-1962 در پکن انجام شد
[ترجمه ترگمان]این مقاله برخی از نتایج آزمایش ها of برای mei - ((Prunus mume Sieb)را گزارش می کند (et)در پکن در طی سال ۱۹۶۲ - ۱۹۶ به اجرا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Accordingly, the mankind not only can acclimatization, still can be known and transform the world.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، بشر نه تنها می‌تواند خود را سازگار کند، بلکه می‌تواند شناخته شود و جهان را متحول کند
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، انسان ها نه تنها می توانند acclimatization را بشناسند و جهان را دگرگون کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. First - time climber must have acclimatization training to adjust to altitude effects and to avoid mountain sickness.
[ترجمه گوگل]کوهنوردی که برای اولین بار باید برای سازگاری با اثرات ارتفاعی و جلوگیری از بیماری کوهستان، آموزش سازگاری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کوهنورد اول باید تمرینات acclimatization برای سازگاری با اثرات ارتفاع و اجتناب از بیماری کوهستان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The structural changes of leaf surface in acclimatization and growth in field of in vitro plantlets of Sophora japonica were studied using scanning electron microscope.
[ترجمه گوگل]تغییرات ساختاری سطح برگ در سازگاری و رشد در مزرعه گیاهچه‌های In vitro Sophora japonica با استفاده از میکروسکوپ الکترونی روبشی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تغییرات ساختاری سطح برگ در acclimatization و رشد در میدان های آزمایشگاهی Sophora japonica با استفاده از میکروسکوپ الکترونی روبشی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It would have been better if her acclimatization had been more gradual -- less rigid.
[ترجمه گوگل]بهتر بود سازگاری او تدریجی‌تر و سفت‌تر بود
[ترجمه ترگمان]بهتر بود که acclimatization به تدریج از بین رفته باشد - کم تر سخت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Heat acclimatization lowered the level of the second peak, though it was remarkably prolonged.
[ترجمه گوگل]سازگاری حرارتی سطح قله دوم را کاهش داد، اگرچه به طور قابل توجهی طولانی شد
[ترجمه ترگمان]شار حرارتی سطح قله دوم را پایین آورد، هر چند که به طور قابل توجهی طولانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are likely to be limits to the extent to which such acclimatization is possible.
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد محدودیت هایی وجود دارد که تا چه حد امکان چنین سازگاری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]احتمالا تا حدی محدودیت هایی وجود دارد که چنین acclimatization امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The drug prevents or improves symptoms, but there is no evidence that it aids acclimatization.
[ترجمه گوگل]این دارو از علائم پیشگیری یا بهبود می‌بخشد، اما شواهدی مبنی بر کمک به سازگاری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]دارو مانع یا بهبود علایم می شود، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که به acclimatization کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To study the effect of acute hypoxia and hypoxic acclimatization on myocardial function of rats.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اثر هیپوکسی حاد و سازگاری هیپوکسیک بر عملکرد میوکارد موش صحرایی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثر of حاد و hypoxic acclimatization در عملکرد myocardial موش ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This study was carried out to investigate the effect of proliferation, rooting, and acclimatization of Gardenia jasminoides Eills for large-scale culture.
[ترجمه گوگل]این مطالعه به منظور بررسی اثر تکثیر، ریشه‌زایی و سازگاری گیاه گاردنیا jasminoides Eills برای کشت در مقیاس بزرگ انجام شد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه برای بررسی تاثیر تکثیر، ریشه دهی، و acclimatization of jasminoides برای کشت در مقیاس بزرگ انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توافق با اب و هوای یک محیط (اسم)
acclimatation, acclimatization

خو گرفتگی (اسم)
acclimatization, addiction

عادت به اب و هوای تازه (اسم)
acclimatization

تخصصی

[شیمی] سازش با محیط
[] هم هوایی (عادت کردن به هوای کوهستان)
[خاک شناسی] سازش
[پلیمر] سازش با محیط

انگلیسی به انگلیسی

• process of adjusting to a new environment; habituation (also acclimatisation)

پیشنهاد کاربران

خوگیری به محیط، اُنس یافتن با محیط؛ اُنس دادن به محیط
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : acclimate / acclimatize
✅️ اسم ( noun ) : acclimation / acclimatization
✅️ صفت ( adjective ) : acclimatory
✅️ قید ( adverb ) : _
سازگاری ( سازش ) با محیط جدید
تطابق با ( آب و هوا و. . . )

بپرس