acclimatisation

جمله های نمونه

1. With acclimatisation, players will learn to hit the ball slightly lower while applying more spin to get the ball around the wall and into the top corner.
[ترجمه گوگل]با سازگاری، بازیکنان یاد می‌گیرند که توپ را کمی پایین‌تر بزنند و در عین حال چرخش بیشتری را انجام دهند تا توپ را در اطراف دیوار و گوشه بالایی قرار دهند
[ترجمه ترگمان]با acclimatisation، بازیکنان یاد خواهند گرفت که توپ را کمی پایین تر قرار دهند، در حالی که برای گرفتن توپ دور دیوار و در گوشه بالا، چرخش بیشتری انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What percentage of the difficulties that you are experiencing do you attribute to the acclimatisation in a new country, in a new club?
[ترجمه گوگل]چند درصد از مشکلاتی را که تجربه می کنید به سازگاری در یک کشور جدید، در یک باشگاه جدید نسبت می دهید؟
[ترجمه ترگمان]چه درصدی از مشکلاتی که شما تجربه می کنید نسبت به the در یک کشور جدید، در یک باشگاه جدید، نسبت می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The key message for the World Cup, then, is that teams need to take into account transition, acclimatisation and tactics.
[ترجمه گوگل]بنابراین، پیام کلیدی برای جام جهانی این است که تیم ها باید انتقال، سازگاری و تاکتیک ها را در نظر بگیرند
[ترجمه ترگمان]پس پیام اصلی برای جام جهانی این است که تیم ها باید گذار، acclimatisation ها و تاکتیک ها را مد نظر قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The standard way of minimising this decline in performance is a few days of acclimatisation.
[ترجمه گوگل]روش استاندارد برای به حداقل رساندن این کاهش عملکرد، چند روز سازگاری است
[ترجمه ترگمان]روش استاندارد به حداقل رساندن این کاهش در عملکرد چند روز طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These three days have been really useful as part of my acclimatisation process for the race.
[ترجمه گوگل]این سه روز به عنوان بخشی از روند سازگاری من برای مسابقه واقعا مفید بود
[ترجمه ترگمان]این سه روز واقعا به عنوان بخشی از فرآیند acclimatisation برای مسابقه واقعا مفید بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At 2000 metres altitude sickness becomes a problem and acclimatisation is essential.
[ترجمه گوگل]در ارتفاع 2000 متری بیماری تبدیل به یک مشکل می شود و سازگاری ضروری است
[ترجمه ترگمان]در ۲۰۰۰ متر بیماری ارتفاع به یک مشکل تبدیل می شود و acclimatisation ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And it has been an adventure - doing his acclimatisation climb and getting used to all that is part of climbing mountains.
[ترجمه گوگل]و این یک ماجراجویی بوده است - انجام صعود سازگار با او و عادت کردن به همه چیزهایی که بخشی از کوه نوردی است
[ترجمه ترگمان]و این یک ماجراجویی بوده - برای بالا رفتن از کوه نوردی و عادت کردن به همه اینها بخشی از کوهستان صعود کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• process of adjusting to a new environment; habituation (also acclimatization)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : acclimate / acclimatize
✅️ اسم ( noun ) : acclimation / acclimatization
✅️ صفت ( adjective ) : acclimatory
✅️ قید ( adverb ) : _
وفق دادن

بپرس