acclimate

/ˈækləˌmet//ˈæklɪmeɪt/

معنی: مانوس شدن، به آب و هوای جدید خو گرفتن
معانی دیگر: خود را با محیط جور کردن، به آب و هوا خو گرفتن، (برای سازگاری با محیط) از نظر جسمی یا روانی دگرگون شدن، عادت کردن (به محیط)، خو دادن، وفق دادن، اقلیمی کردن یا شدن، vt: acclimatize : به اب و هوای جدید خو گرفتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become used to a new climate or situation.
مترادف: acclimatize, adapt, adjust
مشابه: accommodate, assimilate, conform, orient

- The gorilla did not acclimate well to the zoo environment.
[ترجمه Dina] گوریل با محیط باغ وحش سازگار نشد
|
[ترجمه گوگل] گوریل به خوبی با محیط باغ وحش سازگاری نداشت
[ترجمه ترگمان] گوریل به خوبی در محیط باغ وحش ظاهر نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was from a small town, but she quickly acclimated to life in the city.
[ترجمه گوگل] او اهل یک شهر کوچک بود، اما به سرعت به زندگی در شهر عادت کرد
[ترجمه ترگمان] او از یک شهر کوچک بود، اما به زودی به زندگی در شهر خو گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: acclimates, acclimating, acclimated
مشتقات: acclimation (n.)
• : تعریف: to cause to become used to a new climate or situation.
مترادف: acclimatize, habituate, naturalize
مشابه: accommodate, accustom, acquaint, adapt, adjust, attune, familiarize, fit, inure

- They explained how astronauts acclimate themselves to weightlessness.
[ترجمه گوگل] آنها توضیح دادند که چگونه فضانوردان خود را به بی وزنی عادت می دهند
[ترجمه ترگمان] آن ها توضیح دادند که چگونه فضانوردان خود را به بی وزنی تبدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It is not necessary to acclimate the guppies to salt water.
[ترجمه پریسا] لازم نیست گوپیها رو با اب نمک سازگار کنیم
|
[ترجمه گوگل]عادت دادن گوپی ها به آب نمک ضروری نیست
[ترجمه ترگمان]لازم نیست که the را به آب شور بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, I just did not acclimate the environment that they do not work.
[ترجمه گوگل]با این حال، من فقط محیط زیست که آنها کار نمی کنند سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، من فقط محیط را عوض نکردم که آن ها کار نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Laboratory scale EGSB was operated to cultivate and acclimate anaerobic sludge treating mono - chlorphenols ( 2 - CP, 4 - CP ) simultaneously.
[ترجمه گوگل]مقیاس آزمایشگاهی EGSB برای کشت و سازگاری همزمان مونو کلرفنول‌های تصفیه‌کننده لجن بی‌هوازی (2-CP, 4-CP) مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]EGSB در مقیاس آزمایشگاهی برای کشت و تصفیه لجن بی هوازی و درمان تک - (۲ - CP، ۴ - CP)کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jim have become acclimate to this weather since he move here.
[ترجمه ali] جیم از زمانی که به این جا آمده است به این آب و هوا خو گرفته است
|
[ترجمه گوگل]جیم از زمانی که به اینجا نقل مکان کرده به این آب و هوا عادت کرده است
[ترجمه ترگمان]جیم از وقتی که این جا حرکت می کند به این آب و هوا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Islam is a religion that acclimate the times request and the social development continuously.
[ترجمه گوگل]اسلام دینی است که به تقاضای زمانه و توسعه اجتماعی پیوسته سازگار است
[ترجمه ترگمان]اسلام دین است که زمان درخواست و توسعه اجتماعی را به طور پیوسته تکرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The study of chinese management science should acclimate this tideway, and develop a series of theories and methods which can use for reference the advanced management ideas and adapt of chinese need.
[ترجمه گوگل]مطالعه علم مدیریت چینی باید به این مسیر عادت کند و یک سری نظریه ها و روش هایی را توسعه دهد که می تواند برای مرجع ایده های مدیریت پیشرفته و انطباق با نیاز چینی ها استفاده کند
[ترجمه ترگمان]مطالعه علم مدیریت چینی باید این tideway را از بین ببرد و مجموعه ای از نظریه ها و روش ها را توسعه دهد که می تواند برای ارجاع به ایده های مدیریتی پیشرفته و انطباق با نیازهای چینی ها استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I help them acclimate to living in the U. S.
[ترجمه گوگل]من به آنها کمک می کنم تا با زندگی در ایالات متحده سازگار شوند
[ترجمه ترگمان]من به آن ها کمک می کنم تا در ایالات U زندگی کنند اس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How much time does she need to acclimate?
[ترجمه گوگل]چقدر زمان برای سازگاری نیاز دارد؟
[ترجمه ترگمان]چقدر وقت لازم داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fish and other organisms have little chance to acclimate, and large kills may result.
[ترجمه گوگل]ماهی ها و سایر موجودات شانس کمی برای سازگاری دارند و ممکن است کشتارهای بزرگی در پی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ماهی و دیگر موجودات زنده شانس کمی برای acclimate دارند و ممکن است منجر به مرگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once in France, a country he greatly admired, Christophe found it difficult to acclimate himself.
[ترجمه گوگل]زمانی که کریستف در فرانسه، کشوری که او را بسیار تحسین می کرد، به سختی سازگار شد
[ترجمه ترگمان]یک بار در فرانسه، کشوری که بسیار می ستود، کریستف آن را دشوار می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Editors only constantly promote and transcend themselves then enable acclimate the request of the times growth.
[ترجمه گوگل]ویراستاران فقط دائماً خود را تبلیغ می‌کنند و از خود فراتر می‌روند و سپس امکان سازگاری با درخواست زمان رشد را فراهم می‌کنند
[ترجمه ترگمان]ویراستاران فقط به طور مداوم ترفیع می گیرند و از خودشان فراتر می روند و سپس به acclimate اجازه رشد زمان را می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We suggested that Liriope spicata (Thunb. ) Lour, as a shade tolerance plant, was able to acclimate to a large radiation scale; however, high irradiance or high shading did certain harm to its growth.
[ترجمه گوگل]ما پیشنهاد کردیم که Liriope spicata (Thunb ) Lour، به عنوان یک گیاه مقاوم در برابر سایه، قادر به سازگاری با مقیاس بزرگ تشعشع است با این حال، تابش زیاد یا سایه زیاد آسیب خاصی به رشد آن وارد کرد
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهاد کردیم که Liriope spicata (Thunb)Lour (Thunb)، به عنوان یک گیاه تحمل سایه، قادر به acclimate تا یک مقیاس تابش بزرگ باشد؛ با این حال تابش زیاد یا سایه بالا آسیب خاصی به رشد آن وارد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Once in France, a country he greatly admired, Christophe found it acclimate himself.
[ترجمه گوگل]زمانی که کریستف در فرانسه، کشوری که او را بسیار تحسین می کرد، به این کشور رسید
[ترجمه ترگمان]کریستف یک بار در فرانسه، کشوری که بسیار می ستود، خود را acclimate می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hold the vision and trust that the Universe will acclimate to your vision.
[ترجمه گوگل]چشم انداز را حفظ کنید و اعتماد کنید که کیهان با دید شما سازگار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این رویا را حفظ کنید و اطمینان حاصل کنید که جهان به دیدگاه شما محدود خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانوس شدن (فعل)
acclimate, habituate

به آب و هوای جدید خو گرفتن (فعل)
acclimate, acclimatize

انگلیسی به انگلیسی

• adapt, adjust, become accustomed
acclimate means the same as acclimatize; used in american english.

پیشنهاد کاربران

acclimate = adapt = adjust
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : acclimate / acclimatize
✅️ اسم ( noun ) : acclimation / acclimatization
✅️ صفت ( adjective ) : acclimatory
✅️ قید ( adverb ) : _
عادت کردن، عادت دادن
To adjust and to adapt.
عادت کردن ، وفق دادن

بپرس