acclaimed

/əˈkleɪm//əˈkleɪm/

تحسین، ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جارکشیدن، ندا دادن، هلهله یا فریاد کردن کف زدن

جمله های نمونه

1. they acclaimed him president
با درود و شادباش رییس جمهوری او را اعلام کردند.

2. he was acclaimed for his poems
به خاطر اشعارش مورد تحسین قرار گرفت.

3. his book was widely acclaimed by critics
منتقدین از کتاب او بسیار تعریف کردند.

انگلیسی به انگلیسی

• celebrated, widely recognized; well known (especially in one's field of expertise)

پیشنهاد کاربران

محبوب
تحسین بر انگیز
فقید
مقبول
مردم پسند، همه پسند
بطور گسترده شناخته شده و مورد اقبال قرار گرفته است مانند: It is an acclaimed technology

مورد تحسین
تصدیق شده، کسی یا چیزی که مهارت و درستی اش مورد قبول عامه است، قابل قبول
مُحَسِّن
تحسین شده

بپرس