acclaim

/əˈkleɪm//əˈkleɪm/

معنی: تحسین، ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جارکشیدن، ندا دادن، لله یا فریاد کردن, کف زدن
معانی دیگر: تحسین کردن، هورا کشیدن، آفرین گفتن، احسنت گفتن، فریاد کردن، تایید کردن، هلهله کردن، مورد تشویق قرار دادن، ابراز احساسات کردن، (با کف زدن و هلهله) اعلام کردن، بشارت دادن، استقبال، تشویق، هلهله یا فریاد کردن کف زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: acclaims, acclaiming, acclaimed
• : تعریف: to approve enthusiastically with or as if with loud applause or shouts.
مترادف: applaud, hail, laud
متضاد: condemn, criticize, vituperate
مشابه: approve, celebrate, cheer, commend, congratulate, eulogize, extol, glorify, praise

- Critics have acclaimed the author's new novel, and many assert it to be her best.
[ترجمه گوگل] منتقدان رمان جدید نویسنده را تحسین کرده اند و بسیاری معتقدند که این رمان بهترین رمان اوست
[ترجمه ترگمان] منتقدان رمان جدید نویسنده را تحسین کرده اند و بسیاری از آن ها ادعا می کنند که این رمان بهترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to applaud enthusiastically.
مترادف: applaud, cheer
متضاد: boo
مشابه: approve

- The singer left the building while the audience was still wildly acclaiming.
[ترجمه گوگل] خواننده در حالی ساختمان را ترک کرد که تماشاگران هنوز به شدت تحسین می کردند
[ترجمه ترگمان] این خواننده این ساختمان را ترک کرد در حالی که جمعیت هنوز به شدت مورد استقبال قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: acclaimer (n.)
(1) تعریف: enthusiastic approval as by loud applause.
مترادف: acclamation, applause, praise
متضاد: vituperation
مشابه: accolade, approbation, approval, bravo, cheer, commendation, eulogy, homage, kudos, ovation, tribute

- The end of the third act met with thunderous acclaim from the audience.
[ترجمه ل اسحاقی] پایان پرده سوم با تحسین های رعداسای تماشاگران مواجه شد.
|
[ترجمه گوگل] پایان پرده سوم با تحسین شدید تماشاگران مواجه شد
[ترجمه ترگمان] پایان پرده سوم با تحسین و تحسین تماشاگران مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The restaurant received considerable acclaim from food critics, but customers felt the food was overpriced.
[ترجمه گوگل] این رستوران تحسین قابل توجهی از سوی منتقدان غذا دریافت کرد، اما مشتریان احساس کردند که قیمت غذا بیش از حد است
[ترجمه ترگمان] رستوران مورد تحسین منتقدین غذایی قرار گرفت، اما مشتریان احساس می کردند که غذا بیش از حد گران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: vote by voice or applause, showing virtually unanimous approval; acclamation.
مترادف: acclamation
مشابه: approval

- The winner will be decided by audience acclaim.
[ترجمه گوگل] برنده با استقبال تماشاگران تعیین می شود
[ترجمه ترگمان] برنده با تشویق حضار تصمیم گیری خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to receive acclaim
مورد تحسین قرار گرفتن

2. the book deserves the acclaim it has received
تعریف های تحسین آمیزی که از آن کتاب شده به جا است.

3. He deserves the acclaim he has received.
[ترجمه گوگل]او شایسته تحسینی است که دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]او سزاوار تحسین و ستایشی است که او دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The astronaut was welcomed with joyous, resounding acclaim.
[ترجمه ل اسحاقی] از فضانورد با فریادهای بلند و پرطنین و پر از شادی تحسین آمیز استقبال کردند.
|
[ترجمه گوگل]فضانورد با تحسین شادی آور و طنین انداز مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این فضا نورد با تحسین و تحسین و تحسین بسیار مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Despite the critical acclaim, the novel did not sell well.
[ترجمه گوگل]با وجود تحسین منتقدان، این رمان فروش خوبی نداشت
[ترجمه ترگمان]با وجود تحسین و تحسین انتقادی، این رمان به خوبی فروش نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her latest novel has won great critical acclaim.
[ترجمه گوگل]آخرین رمان او مورد تحسین منتقدان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]آخرین رمان او مورد تحسین بسیاری قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The TV play received considerable acclaim.
[ترجمه گوگل]نمایش تلویزیونی مورد استقبال قابل توجهی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نمایش تلویزیونی مورد تحسین همگان قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The play opened last week to universal acclaim.
[ترجمه گوگل]این نمایش هفته گذشته با استقبال جهانی روبه رو شد
[ترجمه ترگمان]این نمایش هفته گذشته با تحسین جهانی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The programme debuted last year to great acclaim.
[ترجمه گوگل]این برنامه سال گذشته با استقبال زیادی رو به رو شد
[ترجمه ترگمان]این برنامه سال گذشته مورد تحسین بسیاری قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He won international acclaim for his King Lear and has a fistful of other acting awards.
[ترجمه گوگل]او برای شاه لیر تحسین بین المللی را به دست آورد و مشتی جوایز بازیگری دیگر نیز دارد
[ترجمه ترگمان]او مورد تحسین بین المللی پادشاه لیر خود قرار گرفت و یک مشت دیگر از جوایز بازیگری به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In her day she never received the critical acclaim she deserved.
[ترجمه ل اسحاقی] در زمان خودش ، او هرگز تحسین منقدان را آنطور که سزاوارش بود دریافت نکرد
|
[ترجمه گوگل]او در زمان خود هرگز تحسین منتقدان را که شایسته آن بود دریافت نکرد
[ترجمه ترگمان]در روز او هرگز the را که لیاقتش را داشت دریافت نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The young singer is enjoying massive critical acclaim .
[ترجمه گوگل]این خواننده جوان از تحسین گسترده منتقدان برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این خواننده جوان از تحسین و تحسین بسیار زیادی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Elgar received many honors and much acclaim and yet he often considered himself a failure.
[ترجمه گوگل]الگار افتخارات و تحسین های زیادی دریافت کرد و با این حال اغلب خود را شکست خورده می دانست
[ترجمه ترگمان]آثار آن را با تجلیل فراوان و تحسین فراوان از خود نشان می داد، و با این وصف، اغلب خود را به عنوان یک شکست در نظر می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her performance won her much critical acclaim.
[ترجمه گوگل]اجرای او تحسین بسیاری از منتقدان را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]عملکرد او مورد تحسین بسیاری قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was welcomed with great acclaim.
[ترجمه گوگل]او با استقبال فراوانی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]او مورد استقبال بزرگی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحسین (اسم)
acclaim, praise, admiration, applause, acclamation

ادعا کردن (فعل)
acclaim, claim, contend, lay in, assert, profess

افرین گفتن (فعل)
acclaim, applaud

اعلام کردن (فعل)
acclaim, declare, promulgate, notify, blazon, enunciate, herald, exclaim

جار کشیدن (فعل)
acclaim

ندا دادن (فعل)
acclaim

الله یا فریاد کردن, کف زدن (فعل)
acclaim

انگلیسی به انگلیسی

• praise; applause
cheer for; praise, hail, extol; shout praise
if someone or something is acclaimed, they are praised enthusiastically. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g ...it received the kind of critical acclaim rarely granted a first novel. he's earned international acclaim...

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To praise enthusiastically and publicly 👏
🔍 مترادف: Applaud
✅ مثال: The artist was acclaimed for her latest work.
1. کف زدن برای، هورا کشیدن برای، تشویق کردن، ابرازِ احساسات کردن برای؛ با شادی استقبال کردن از
2. با هلهله اعلام کردن
3. هورا، هلهله، تحسین، تشویق، آفرین، ابرازِ احساسات؛ فریادِ خوشامد
4. تأیید، اقبال، استقبال، تحسین
public approval and praise
Despite the critical acclaim, the novel did not sell well
علی رغم تحسین نقادانه، نتوانست فروش خوبی داشته باشه
acclaim ( v, n ) ( əˈkleɪm ) =to praise or welcome sth sb publicly, e. g. a highly acclaimed performance. The work was acclaimed as a masterpiece. international acclaim.
acclaim
applause, praise
تحسین
معنای: تحسین کردن
کد رمز : اکلیم = اقلیم
از میان هفت اقلیم ایران زمین را باید تحسین کرد.
Example: The film, which will be released in the UK later this year, has already won considerable acclaim in the US.
طبق دیکشنریLongman :
acclaim تنها به معنی تحسین و تحسین کردن هست . معانی دیگر که برای این لغت ذکر شده اشتباه و گمراه کننده است.
She has won acclaim abroad
او تحسین خارجی ها را بر انگیخت
افتخار
تحسین ( کردن )
# His �last �film �won critical �acclaim
# Despite the critical acclaim, the novel did not sell well
# She was acclaimed for speaking out against injustice
# The work was acclaimed as a masterpiece
تحسین
تحسین کردن
to praise or welcome somebody/something publicly. Ox
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس