صفت ( adjective )
مشتقات: accessibly (adv.), accessibility (n.)
مشتقات: accessibly (adv.), accessibility (n.)
• (1) تعریف: easily approachable, entered, or used.
• مترادف: approachable, open, reachable
• متضاد: inaccessible, out-of-the-way, solitary
• مشابه: available, convenient, handy, wide-open
• مترادف: approachable, open, reachable
• متضاد: inaccessible, out-of-the-way, solitary
• مشابه: available, convenient, handy, wide-open
- The mountain resort is accessible only by train.
[ترجمه گوگل] تفرجگاه کوهستانی فقط با قطار قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان] این تفریحگاه کوهستانی تنها با قطار در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این تفریحگاه کوهستانی تنها با قطار در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This building is accessible for handicapped people.
[ترجمه گوگل] این ساختمان برای افراد معلول قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان] این ساختمان برای افراد معلول در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ساختمان برای افراد معلول در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: able to be approached, reached, or obtained; available.
• مترادف: approachable, available, handy, obtainable, on hand, reachable
• متضاد: inaccessible, unapproachable
• مشابه: nearby, open
• مترادف: approachable, available, handy, obtainable, on hand, reachable
• متضاد: inaccessible, unapproachable
• مشابه: nearby, open
- The school principal is not always accessible, so you may have to speak with her assistant.
[ترجمه قاسم آباده ای] مدیرمدرسه همه وقت در دسترس نیست؛ بنابر این شما میتوانید با دستیار ایشان صحبت کنید.|
[ترجمه گوگل] مدیر مدرسه همیشه در دسترس نیست، بنابراین ممکن است مجبور شوید با دستیار او صحبت کنید[ترجمه ترگمان] مدیر مدرسه همیشه در دسترس نیست، پس شما می توانید با دستیار خود صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Computers make all kinds of information accessible to users.
[ترجمه گوگل] رایانه ها انواع اطلاعات را در دسترس کاربران قرار می دهند
[ترجمه ترگمان] کامپیوترها تمام اطلاعات را در دسترس کاربران قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کامپیوترها تمام اطلاعات را در دسترس کاربران قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: susceptible to; open (usu. fol. by "to").
• مترادف: liable, open, subject, susceptible
• متضاد: impervious
• مشابه: manipulable, vulnerable
• مترادف: liable, open, subject, susceptible
• متضاد: impervious
• مشابه: manipulable, vulnerable
- He is accessible to flattery.
[ترجمه قاسم آباده ای] تملق کردن بر او تاثیر میکند.|
[ترجمه گوگل] او در دسترس چاپلوسی است[ترجمه ترگمان] از او تملق می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید