accessibility

/ˌæksesəˈbɪləti//əkˌsesəˈbɪləti/

معنی: دسترسی، دستیابی پذیری، امکان نزدیکی، قابلیت وصول، وسیله وصول، امادگی برای پذیرایی
معانی دیگر: دسترسی، امکان نزدیکی، وسیله وصول، امادگی برای پذیرایی، قابلیت وصول

جمله های نمونه

1. Two new roads are being built to increase accessibility to the town centre.
[ترجمه گوگل]دو جاده جدید برای افزایش دسترسی به مرکز شهر در حال ساخت است
[ترجمه ترگمان]دو جاده جدید برای افزایش دسترسی به مرکز شهر ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Seminar topics are chosen for their accessibility to a general audience.
[ترجمه گوگل]موضوعات سمینار برای دسترسی به مخاطبان عمومی انتخاب می شوند
[ترجمه ترگمان]موضوعات سمینار برای دسترسی به مخاطبان عمومی انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such practices can improve accessibility and access.
[ترجمه گوگل]چنین اقداماتی می تواند دسترسی و دسترسی را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی می تواند قابلیت دسترسی و دسترسی را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The two concepts of social and physical accessibility are related, as social benefits often accrue from physical accessibility.
[ترجمه گوگل]دو مفهوم دسترسی اجتماعی و فیزیکی به هم مرتبط هستند، زیرا مزایای اجتماعی اغلب از دسترسی فیزیکی حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]دو مفهوم قابلیت دسترسی فیزیکی و فیزیکی به آن مربوط هستند، چون منافع اجتماعی اغلب از قابلیت دسترسی فیزیکی به دست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They evolve by changing the attitudes, accessibility and availability of the said sport.
[ترجمه گوگل]آنها با تغییر نگرش، دسترسی و در دسترس بودن ورزش مذکور تکامل می یابند
[ترجمه ترگمان]آن ها با تغییر نگرش ها، قابلیت دسترسی و در دسترس بودن این ورزش، تکامل یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Routes may be closed, reducing accessibility, or subsidies may be removed, increasing fares for users at a stroke.
[ترجمه گوگل]ممکن است مسیرها بسته شوند، دسترسی کاهش یابد، یا یارانه‌ها حذف شوند و کرایه‌ها برای کاربران در زمان سکته افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]مسیرها ممکن است بسته باشند، کاهش قابلیت دسترسی، یا یارانه ها ممکن است حذف شوند، افزایش کرایه ها برای کاربران در یک ضربه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore the spatial dimensions of accessibility and mobility have complex but very important social overtones.
[ترجمه گوگل]بنابراین ابعاد فضایی دسترسی و تحرک دارای رنگ‌های اجتماعی پیچیده اما بسیار مهمی است
[ترجمه ترگمان]بنابراین ابعاد فضایی در دسترس بودن و تحرک دارای complex اجتماعی بسیار مهم اما بسیار مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This would contradict the open-ended accessibility that is the hallmark of unit trusts.
[ترجمه گوگل]این با دسترسی باز که مشخصه اعتماد واحد است در تضاد است
[ترجمه ترگمان]این امر با دسترسی به دسترسی باز که مشخصه of واحد است مغایرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The problem of accessibility is linked to the technical nature of the legal rules applied by many tribunals.
[ترجمه گوگل]مشکل دسترسی به ماهیت فنی قواعد حقوقی اعمال شده توسط بسیاری از دادگاه ها مرتبط است
[ترجمه ترگمان]مشکل قابلیت دسترسی به ماهیت فنی قوانین قانونی اعمال شده توسط بسیاری از دادگاه ها مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The notion of accessibility strikes me as superficial, and produces the least interesting results.
[ترجمه گوگل]مفهوم دسترسی به نظر من سطحی است و کمترین نتایج جالبی را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]تصور دسترسی به قابلیت دسترسی به صورت سطحی به من حمله می کند، و کم ترین نتایج را به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Accessibility as a concept is discussed in chapter 6; here it is sufficient to mention its implications for personal mobility.
[ترجمه گوگل]دسترسی به عنوان یک مفهوم در فصل 6 مورد بحث قرار گرفته است در اینجا ذکر مفاهیم آن برای تحرک شخصی کافی است
[ترجمه ترگمان]دسترسی پذیری به عنوان یک مفهوم در فصل ۶ مورد بحث قرار گرفته است؛ در اینجا کافی است تا معانی آن برای تحرک شخصی را ذکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His campaign hallmark is his informality and accessibility.
[ترجمه گوگل]مشخصه کمپین او غیر رسمی بودن و در دسترس بودن اوست
[ترجمه ترگمان]مشخصه کمپین او غیررسمی بودن و در دسترس بودن او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Individual consumers need accessibility and convenience from their local sources of consumable products.
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان فردی نیاز به دسترسی و راحتی از منابع محلی محصولات مصرفی خود دارند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان فردی به قابلیت دسترسی و راحتی از منابع محلی خود در مورد محصولات مصرفی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Accessibility 144 points Conference facilities 149 points
[ترجمه گوگل]دسترسی 144 امتیاز امکانات کنفرانس 149 امتیاز
[ترجمه ترگمان]دسترسی ۱۴۴ امتیاز به تسهیلات کنفرانس ۱۴۹ امتیاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دسترسی (اسم)
access, availability, accessibility, approachability, range

دستیابی پذیری (اسم)
accessibility

امکان نزدیکی (اسم)
accessibility

قابلیت وصول (اسم)
accessibility

وسیله وصول (اسم)
accessibility

امادگی برای پذیرایی (اسم)
accessibility

تخصصی

[عمران و معماری] دسترسی - دستیابی

انگلیسی به انگلیسی

• approachability; openness

پیشنهاد کاربران

قابلیت دسترسی
مثال:
Two new roads are being built to increase accessibility to the town center.
دو جاده جدید برای افزایش قابلیت دسترسی به مرکز شهر در حال ساخته شدن است.
قابلیتِ فهم
قابلیت دسترسی
سهولت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : access
✅️ اسم ( noun ) : access / accessibility
✅️ صفت ( adjective ) : accessible
✅️ قید ( adverb ) : accessibly
مناسب معلولین بودن
accessibility ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: دسترس‏پذیری
تعریف: میزان سهولت سفر بین مبادی و مقاصد مختلف برای تمام مردم
قابلیت فهم
آمادگی برای پذیرایی ( در صنعت گردشگری )
فراهم بودن
دسترسی اسان
کلمات با پسوند ity میزان کیفیت و سطح آن مفهوم را منتقل می کنند.
accessebility: میزان دسترسی - دسترس پذیری - سطح دسترسی
قابل فهم بودن

دسترس پذیری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس