access time

/ˈækˌsesˈtaɪm//ˈæksestaɪm/

(کامپیوتر - تلویزیون) زمان دستیابی، زمان دستیابی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the amount of time needed for a computer to retrieve or store data.

جمله های نمونه

1. This will mean an increase in the average access time of 0. 0014R.
[ترجمه گوگل]این به معنای افزایش میانگین زمان دسترسی 0 0014R خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این به معنی افزایش زمان دسترسی متوسط ۰ است ۰۰۱۴ ر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The 40 megabyte hard disk has an average access time of 2 9 milliseconds.
[ترجمه گوگل]هارد دیسک 40 مگابایتی دارای میانگین زمان دسترسی 2 9 میلی ثانیه است
[ترجمه ترگمان]دیسک سخت ۴۰ megabyte دارای زمان دسترسی متوسط ۲ ۹ میلی ثانیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In order to do this with the minimum access time, random access files are necessary.
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار با حداقل زمان دسترسی، فایل های دسترسی تصادفی ضروری هستند
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار با حداقل زمان دسترسی، فایل های دسترسی تصادفی ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The access time of SRAM is 15 ns by optimizing the system.
[ترجمه گوگل]زمان دسترسی SRAM با بهینه سازی سیستم 15 ns می باشد
[ترجمه ترگمان]زمان دسترسی به SRAM ۱۵ ns با بهینه سازی سیستم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Generally, the memory hierarchy follows the access time with the fast CPUregisters at the top and the slow hard drive at the bottom.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، سلسله مراتب حافظه از زمان دسترسی با CPUregisters سریع در بالا و هارد دیسک کند در پایین پیروی می کند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، سلسله مراتب حافظه زمان دسترسی را با the سریع در بالا و حرکت آهسته آهسته در پایین دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To reduce the average access time of queries and provide maximal requests, a novel scheduling strategy for multi-item broadcast is proposed.
[ترجمه گوگل]برای کاهش میانگین زمان دسترسی پرس و جوها و ارائه حداکثر درخواست ها، یک استراتژی زمان بندی جدید برای پخش چند موردی پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]برای کاهش زمان دسترسی متوسط پرس و جوها و فراهم کردن حداکثر درخواست، یک استراتژی برنامه ریزی جدید برای پخش چند موردی پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Data that needs to have subsecond access time.
[ترجمه گوگل]داده هایی که باید زمان دسترسی فرعی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]داده هایی که باید به زمان دسترسی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sort the list by access time!
[ترجمه گوگل]لیست را بر اساس زمان دسترسی مرتب کنید!
[ترجمه ترگمان]مرتب سازی فهرست با زمان دسترسی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A fast access time is achieved by using six-transistor CMOS memory cell, latched sense amplifier, and high-speed decoder circuit.
[ترجمه گوگل]یک زمان دسترسی سریع با استفاده از سلول حافظه CMOS شش ترانزیستوری، تقویت کننده حسی چفت شده و مدار رمزگشای پرسرعت به دست می آید
[ترجمه ترگمان]یک زمان دسترسی سریع با استفاده از یک سلول حافظه CMOS متشکل از شش ترانزیستور، تقویت کننده حسی latched، و مدار decoder با سرعت بالا به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. CPU logic is usually faster than main memory access time, with the result that processing speed is limited primarily by the speed of main memory.
[ترجمه گوگل]منطق CPU معمولا سریعتر از زمان دسترسی به حافظه اصلی است، در نتیجه سرعت پردازش در درجه اول توسط سرعت حافظه اصلی محدود می شود
[ترجمه ترگمان]منطق CPU معمولا سریع تر از زمان دسترسی به حافظه اصلی است، با این نتیجه که سرعت پردازش در درجه اول با سرعت حافظه اصلی محدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Access time is the sum of seek time and rotational latency and command processing overhead.
[ترجمه گوگل]زمان دسترسی مجموع زمان جستجو و تأخیر چرخشی و سربار پردازش فرمان است
[ترجمه ترگمان]زمان دستیابی مجموع زمان جستجوی زمان و تاخیر دوران و سربار پردازش فرمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tape is said to run in a continuous loop, a method of speeding up access time to data.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که نوار در یک حلقه پیوسته اجرا می شود، روشی برای افزایش سرعت زمان دسترسی به داده ها
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این نوار در یک حلقه پیوسته اجرا می شود، روشی که سرعت دسترسی به اطلاعات را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A typical fee is $ 20 a month for 20 or more hours of access time, but rates and plans vary.
[ترجمه گوگل]هزینه معمولی 20 دلار در ماه برای 20 ساعت یا بیشتر زمان دسترسی است، اما نرخ ها و برنامه ها متفاوت است
[ترجمه ترگمان]یک هزینه معمولی ۲۰ دلار برای ۲۰ سال یا بیشتر زمان دسترسی است، اما نرخ ها و طرح ها متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Normally, some records are accessed more frequently than others, and this tendency can be used to decrease average access time.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، دسترسی به برخی رکوردها بیشتر از سایرین است و از این تمایل می توان برای کاهش میانگین زمان دسترسی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، بعضی از رکوردهای بیشتر از بقیه در دسترس هستند، و این گرایش می تواند برای کاهش زمان دسترسی به طور متوسط مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Owing to the advantages in high storage capacity, fast data transfer rate, and short access time, volume holographic memories (VHM) are considered to meet the needs.
[ترجمه گوگل]با توجه به مزایای ظرفیت ذخیره سازی بالا، سرعت انتقال سریع داده ها و زمان دسترسی کوتاه، حافظه های هولوگرافیک حجمی (VHM) برای رفع نیازها در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]به خاطر مزایای ظرفیت ذخیره سازی بالا، نرخ انتقال سریع داده، و زمان دسترسی کوتاه، حافظه holographic حجم (VHM)برای برطرف کردن نیازها در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] زمان دستیابی . - مقدار زمان لازم برای آنکه یک دستگاه حافظه اطلاعات را به سی پی یو منتقل کند . این مقدار زمان برابر با فاصله زمانی در خواست اطلاعات توسط سی پی یو تا در یافت آن است . سریعترین زمانهای دسترسی مربوط به تراشه های رام است مربوط به تصویر دارای سرعت کمتر ودیسک گردان ها کمترین سرعت را دارند
[برق و الکترونیک] زمان دستیابی 1- فاصله زمانی بین لحظه فراخوانی اطلاعات از حافظه ولحظه دریافت آن ( زمان خوانده ) در رایانه 2- فاصله زمانی بین لحظه آماده شدن اطلاعات برای انباشت در رایانه و لحظه ای که انباشت تکمیل شده است ( زمان نوشتن ) در یک دیسک ران این زمان شامل مدت زمان لازم برای قرار گرفتن هد خواند / نوشتن در محل صحیح روی دیسک و انجام عمل نوشتن یا خواندن است
[زمین شناسی] زمان دستیابی.زمان مورد نیاز برای دستیابی به رکوردی بر روی دیسک. زمان دستیابی مجموع زمان مورد نیاز برای تعیین موقعیت هد دیسک به استوانه طراحی شده
[ریاضیات] زمان دسترسی، زمان دستیابی
[آب و خاک] زمان دسترسی

انگلیسی به انگلیسی

• period of time it takes a computer to provide data that has been requested

پیشنهاد کاربران

زمانِ دستیابی، زمانِ دسترسی ( کامپیوتر )
access time ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: زمان دسترسی
تعریف: [حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای] مدت‏زمان سپری‏شده در سفر، از لحظۀ ترک مبدأ تا لحظۀ سوار شدن به خودرو|||[مهندسی مخابرات] مدت‏زمانی که از لحظۀ آغاز تقاضای دسترسی تا برقراری ارتباط سپری می‏شود

بپرس