acceptance

/ækˈseptəns//əkˈseptəns/

معنی: پذیرش، قبولی حواله، حوالهء قبول شده
معانی دیگر: پسند، قبولی، تصدیق، تایید، پذیرفتگی، (عقیده و ایمان) اعتقاد، باور، (بانکداری) حواله ی قبول شده، قبولی برات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of accepting what is offered or given.
مشابه: receipt, reception

- His acceptance of the job offer surprised me.
[ترجمه گوگل] پذیرفتن پیشنهاد کاری او مرا شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] پذیرش پیشنهاد شغلی باعث تعجب من شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state of being accepted by others; approval.
مترادف: approval, consent
متضاد: spurn
مشابه: acknowledgment, admission, admittance, approbation, credit, endorsement, favor, recognition, sanction

- The new law finally gained the public's acceptance.
[ترجمه گوگل] قانون جدید در نهایت مورد استقبال عموم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] قانون جدید در نهایت پذیرش عمومی را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the state of believing in or willingly accepting something unavoidable.
مترادف: belief, resignation, tolerance, toleration
مشابه: assent, credence

- They learned acceptance of their position in society.
[ترجمه Behzad] انها اموختند وضعیتشونو در اجتماع بپذیرند
|
[ترجمه گوگل] آنها پذیرش موقعیت خود را در جامعه آموختند
[ترجمه ترگمان] آن ها پذیرش موضع خود در جامعه را آموختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the act of adopting a belief, doctrine, or theory.
متضاد: denial

- His acceptance of another religion was a shock to his family.
[ترجمه گوگل] پذیرش دینی دیگر برای خانواده اش شوک بود
[ترجمه ترگمان] پذیرش مذهب دیگر شوکی برای خانواده اش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. continutiy acceptance
(ایستگاه رادیو) بخش ویراستاری و کنترل برنامه

2. a blanket acceptance of all their proposals
پذیرش یکپارچه ی کلیه ی پیشنهادات آنها

3. an uncritical acceptance of radical ideas
پذیرش نسنجیده ی عقاید افراط آمیز

4. his errors were nepotism and acceptance of gifts
گناه او پارتی بازی برای خویشاوندان خود و قبول هدایا بود.

5. silence is a sign of acceptance
سکوت علامت رضاست.

6. Alternative medicines are now winning greater acceptance among doctors.
[ترجمه گوگل]داروهای جایگزین اکنون در بین پزشکان مقبولیت بیشتری پیدا کرده اند
[ترجمه ترگمان]داروهای جایگزین اکنون در میان پزشکان پذیرش بیشتری کسب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She conditioned her acceptance of the gift on his coming to dinner next evening.
[ترجمه گوگل]او پذیرفتن هدیه خود را مشروط به آمدن او به شام ​​عصر بعد کرد
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که شب بعد برای شام به شام بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He wrote a letter of acceptance to the university.
[ترجمه گوگل]نامه پذیرش به دانشگاه نوشت
[ترجمه ترگمان]او نامه ای مبنی بر پذیرش این دانشگاه نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your acceptance into the club will be a mere formality.
[ترجمه گوگل]پذیرش شما در باشگاه یک امر رسمی است
[ترجمه ترگمان]قبول کردن تو به کلوپ یه جورایی formality
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He made a short acceptance speech / speech of acceptance.
[ترجمه گوگل]او سخنرانی کوتاهی برای پذیرش / سخنرانی پذیرش انجام داد
[ترجمه ترگمان]او سخنرانی و سخنرانی پذیرش کوتاهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She won acceptance by the King family only through extraordinary diligence.
[ترجمه گوگل]او تنها از طریق سخت کوشی فوق العاده مورد پذیرش خانواده کینگ قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او تنها از طریق تلاش خارق العاده از سوی خانواده شاه مورد قبول واقع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We have the pleasure to ask your acceptance of our presents.
[ترجمه قاسم آباده ای] بسیار خوشنود میشویم که هدیه ی ما را قبول بفرمایید.
|
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که از شما درخواست پذیرش هدایای ما را داریم
[ترجمه ترگمان]با کمال میل از پذیرش هدیه شما استقبال می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Party is being degraded by its acceptance of secret donations.
[ترجمه گوگل]حزب با پذیرش کمک های مخفیانه در حال تحقیر است
[ترجمه ترگمان]این حزب با پذیرش کمک های پنهانی از خود تنزل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The acceptance of new members is strictly controlled.
[ترجمه گوگل]پذیرش اعضای جدید به شدت کنترل می شود
[ترجمه ترگمان]پذیرش اعضای جدید شدیدا تحت کنترل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He lulled people into acceptance of his explanation.
[ترجمه گوگل]او مردم را به پذیرش توضیحاتش ترغیب کرد
[ترجمه ترگمان]او مردم را وادار به قبول توضیحات خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There wasn't a hint of triumphalism in her acceptance speech at the awards ceremony.
[ترجمه گوگل]در سخنرانی او در مراسم اهدای جوایز هیچ نشانه ای از پیروزی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]در سخنرانی پذیرش در مراسم اعطای جوایز نشانه ای از triumphalism وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پذیرش (اسم)
assent, acceptance, admission, reception, acceptation, imprimatur

قبولی حواله (اسم)
acceptance

حوالهء قبول شده (اسم)
acceptance

تخصصی

[حسابداری] تحویل گرفتن، قبولی
[برق و الکترونیک] پذیرش
[صنعت] پذیرش، قبولی
[حقوق] قبولی، پذیرش
[ریاضیات] تصویب، قبول، قبولی، پذیرش، دریافت

انگلیسی به انگلیسی

• act of accepting or receiving; approval; state of accepting or believing in something
acceptance of something that you have been offered is the act of taking it or agreeing to use it.
acceptance of an idea is a general belief or agreement that it is true.
your acceptance of an unpleasant or difficult situation is the fact that you recognize that you cannot change it.
if you receive an acceptance for a job or membership that you have applied for, you are offered the job or membership.
acceptance of someone into a group is the act of beginning to think of them as part of the group.

پیشنهاد کاربران

پذیرانس
( Pazirāns )
�پذیر� ( accept ) و �‍انس� ( وامپسوند از فرانسوی همریشه با ace )
براتِ قبول شده، حواله قبول شده ( بازرگانی )
حقوق. . . . قبول در مقابل ایجاب
فخیره
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : accept
اسم ( noun ) : acceptance / acception / acceptability
صفت ( adjective ) : acceptable
قید ( adverb ) : acceptably
شایستگی
مقبولیت
پذیرش
تحویل
Provisional Acceptance : تحویل موقت
تسلیم
استقبال
پذیرندگی
دریافت
رضایت
پذیرش
Conditional acceptance
پذیرش مشروط
پذیرش
مقبولیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس