acceptability

/əkˌseptəˈbɪləti//əkˌseptəˈbɪləti/

معنی: شایستگی، قابلیت پذیرش، مقبولیت، قابلیت قبول، پذیرفتگی، پسندیدگی، قبول شدگی
معانی دیگر: پذیرفتگی، قابلیت پذیرش

جمله های نمونه

1. We reviewed the evidence for the efficacy and acceptability of serotonin reuptake inhibitors compared with the tricyclic and related antidepressants by meta-analysis.
[ترجمه گوگل]ما شواهد مربوط به اثربخشی و مقبولیت مهارکننده‌های بازجذب سروتونین را در مقایسه با داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌ای و مرتبط با متاآنالیز بررسی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما شواهدی برای اثربخشی و پذیرش بازدارنده های بازجذب سروتونین در مقایسه با سه حلقه ای و داروهای ضد افسردگی مرتبط با فرا تحلیل را مورد بررسی قرار دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The acceptability of touching fellow humans also varies.
[ترجمه گوگل]میزان پذیرش دست زدن به همنوعان نیز متفاوت است
[ترجمه ترگمان]پذیرش انسان های جوان هم متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you are in any doubt regarding the acceptability of your qualifications you should not hesitate to contact the faculty for advice.
[ترجمه گوگل]اگر در مورد قابل قبول بودن مدارک خود تردید دارید، نباید برای مشاوره با دانشکده تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگر در مورد پذیرش صلاحیت های شما شک دارید، نباید در تماس با هییت علمی برای توصیه تردید کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Reports on the Centre's work on the acceptability of technical change were completed in 198
[ترجمه گوگل]گزارش‌های مربوط به کار مرکز در مورد پذیرش تغییرات فنی در سال 198 تکمیل شد
[ترجمه ترگمان]گزارش ها درباره کار این مرکز بر پذیرش تغییرات فنی در سال ۱۹۸ به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Never for a moment did I doubt the acceptability to an investment banker of a professed love of money.
[ترجمه گوگل]هرگز برای لحظه‌ای در مورد پذیرش یک بانکدار سرمایه‌گذاری شک نکردم که عاشق پول است
[ترجمه ترگمان]هرگز برای یک لحظه شک نکرده بودم که به یک بانکدار سرمایه گذاری که حاکی از عشق است شک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other aspects of acceptability relate to the product behaviour in relation to taint, corrosion and harmonisation with house colour codes.
[ترجمه گوگل]سایر جنبه های مقبولیت به رفتار محصول در رابطه با لکه، خوردگی و هماهنگی با کدهای رنگ خانه مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]جنبه های دیگر مقبولیت مربوط به رفتار محصول در رابطه با آلودگی، خوردگی و هماهنگ سازی با کده ای رنگی خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I had the trappings of success, of social acceptability.
[ترجمه گوگل]من نشانه های موفقیت، مقبولیت اجتماعی را داشتم
[ترجمه ترگمان]من the موفقیت، از acceptability اجتماعی برخوردار بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The social acceptability of a disability may, therefore, be more important than the limitations it may give rise to.
[ترجمه گوگل]بنابراین مقبولیت اجتماعی یک معلولیت ممکن است مهمتر از محدودیت هایی باشد که ممکن است به وجود آورد
[ترجمه ترگمان]بنابراین پذیرش اجتماعی یک ناتوانی می تواند مهم تر از محدودیت هایی باشد که ممکن است موجب افزایش آن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The acceptability of legal institutions in the financial marketplace usually depends upon how fair and certain their users perceive them to be.
[ترجمه گوگل]مقبولیت مؤسسات حقوقی در بازار مالی معمولاً به این بستگی دارد که کاربران آنها چقدر منصفانه و مطمئن هستند
[ترجمه ترگمان]پذیرش موسسات قانونی در بازار مالی معمولا به این بستگی دارد که چقدر کاربران آن ها را خوب درک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Methods To evoluate the acceptability of the bromadiolone poison paste and it's effect both in laboratory and in field.
[ترجمه گوگل]روش‌ها برای بررسی میزان پذیرش خمیر سمی برومادیولون و تأثیر آن هم در آزمایشگاه و هم در صحرا
[ترجمه ترگمان]روش های اندازه گیری قابلیت پذیرش خمیر poison سمی و تاثیر آن هم در آزمایشگاه و هم در میدان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the increasing acceptability of " raunch culture " may be attracting illegal activity too.
[ترجمه گوگل]اما مقبولیت فزاینده "فرهنگ رانچ" ممکن است باعث جذب فعالیت غیرقانونی نیز شود
[ترجمه ترگمان]اما افزایش پذیرش \"فرهنگ raunch\" ممکن است باعث جذب فعالیت غیر قانونی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The acceptability of real number system depends on practice.
[ترجمه گوگل]قابل قبول بودن سیستم اعداد واقعی به تمرین بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]پذیرش سیستم اعداد حقیقی به عمل بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thought English, we can improve our social acceptability.
[ترجمه گوگل]انگلیسی فکر می کنیم، ما می توانیم مقبولیت اجتماعی خود را بهبود بخشیم
[ترجمه ترگمان]به انگلیسی فکر می کنیم، می توانیم مقبولیت اجتماعی خود را بهبود بخشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Acceptability for storage in the overhead compartment is dependent on the weight of the baggage.
[ترجمه گوگل]قابلیت پذیرش در محفظه بالای سر به وزن چمدان بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]acceptability برای ذخیره سازی در قسمت بالای سر به وزن بار وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One was that it might not be as attractive as some of the stronger currencies and so its general acceptability might suffer.
[ترجمه گوگل]یکی این بود که ممکن است به اندازه برخی از ارزهای قوی تر جذاب نباشد و بنابراین مقبولیت عمومی آن ممکن است آسیب ببیند
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها این بود که ممکن است به اندازه برخی از ارزه ای قوی جذاب نباشد و بنابراین مقبولیت عمومی آن ممکن است آسیب ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایستگی (اسم)
ability, sufficiency, competency, competence, merit, suitability, worthiness, aptitude, desert, acceptability, adequacy, pertinence, pertinency, aptness, decency, eligibility

قابلیت پذیرش (اسم)
acceptability, tolerability

مقبولیت (اسم)
acceptability, admissibility

قابلیت قبول (اسم)
acceptability, admissibility

پذیرفتگی (اسم)
acceptability, admissibility

پسندیدگی (اسم)
acceptability

قبول شدگی (اسم)
acceptability

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being acceptable, quality of being agreeable, acceptableness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : accept
اسم ( noun ) : acceptance / acception / acceptability
صفت ( adjective ) : acceptable
قید ( adverb ) : acceptably
در نظریه هنجارهای ترجمه، به معنای رعایت هنجارهای فرهنگ مقصد است و معادل فارسی آن "پذیرفتگی" است.
acceptability ( فیزیک )
واژه مصوب: پذیرفتگی
تعریف: وضعیت ابزارها یا روش هایی که حداقل معیارها را برآورده می کنند
پذیرش

بپرس