accentuated

پیشنهاد کاربران

accentuated ( adj ) >>>> برجسته ( اگر به صورت صفت در جمله به کار بیاد )
examples:
1 - These differences are likely to be accentuated when some countries implement pension reforms, such as more pre - funding schemes.
...
[مشاهده متن کامل]

این اختلافات هنگامی که برخی از کشورها اصلاحات بازنشستگی را انجام می دهند ، مانند طرح های بیشتر از قبل برای تأمین بودجه ، بیشتر برجسته می شوند.
2 - This factor may be slightly accentuated by the varying length of the life - cycle in different foodstuffs.
این عامل ممکن است با تغییر طول چرخه زندگی در مواد غذایی مختلف کمی برجسته شود.

اهمیت دادن به - مورد تاکید قرار دادن - مشخص کردن

بپرس