accentuate

/əkˈsent͡ʃuet//əkˈsent͡ʃueɪt/

معنی: با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن، برجسته نمودن
معانی دیگر: با فشار یا تاکید ادا کردن، مشدد کردن، علامت تشدید را گذاشتن، (اثر چیزی را) تشدید کردن، مورد تاکید قرار دادن، برجسته ساختن، مشخص تر ساختن، با تکیه ادا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: accentuates, accentuating, accentuated
مشتقات: accentuation (n.)
(1) تعریف: to emphasize; draw attention to.
مشابه: accent, stress, underscore

- Lipstick accentuates a person's lips.
[ترجمه اوس‌موسی] ماتیک، لب های یک فرد را مشخص تر می کند.
|
[ترجمه گوگل] رژلب لب های فرد را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان] ماتیک، ماتیک لب یک فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The author accentuates the fact that hers is only one theory out of many.
[ترجمه گوگل] نویسنده بر این واقعیت تأکید می کند که نظریه او تنها یک نظریه از بسیاری است
[ترجمه ترگمان] نویسنده بر این حقیقت تاکید می کند که تنها یک نظریه از بسیاری از افراد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Repeating the same information in every paragraph only accentuates this student's limited knowledge of what he's writing about.
[ترجمه گوگل] تکرار اطلاعات یکسان در هر پاراگراف فقط دانش محدود این دانش آموز را از آنچه در مورد آن می نویسد برجسته می کند
[ترجمه ترگمان] تکرار همان اطلاعات در هر پاراگراف، تنها بر دانش محدود این دانش آموز از آنچه می نویسد تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to say or mark with an accent or stress mark.
مشابه: accent, stress

- Americans accentuate the first syllable of the word "weekend," whereas British speakers accentuate the second.
[ترجمه گوگل] آمریکایی‌ها هجای اول کلمه «آخر هفته» را برجسته می‌کنند، در حالی که انگلیسی‌ها هجای دوم را برجسته می‌کنند
[ترجمه ترگمان] آمریکایی ها اولین کلمه \"تعطیلات آخر هفته\" را برجسته کردند در حالی که سخنگویان بریتانیایی دومی را برجسته کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The word "r�sum�" is sometimes accentuated in English as in French, but it is perhaps more often written without accent marks or with only one.
[ترجمه گوگل] کلمه "râsum" گاهی اوقات در انگلیسی مانند فرانسوی تاکید می شود، اما شاید بیشتر اوقات بدون علامت تاکیدی یا فقط با یک علامت نوشته شود
[ترجمه ترگمان] واژه \"rsum\" گاهی به زبان انگلیسی به زبان فرانسه برجسته می شود، اما شاید بیشتر اوقات بدون علامت لهجه و یا با تنها یک کلمه نوشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. accentuate the positive
روی نکات مثبت هرچیز تکیه کن.

2. Accentuate the word " accent " on the first syllable.
[ترجمه آراد] اولین هجای واژه "اکسنت" را با تکیه تلفظ کنید.
|
[ترجمه گوگل]روی هجای اول کلمه "لهجه" را برجسته کنید
[ترجمه ترگمان] کلمه \"لهجه\" رو کلمه اول تلفظ کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The photograph seemed to accentuate his large nose.
[ترجمه Sara] بینی او در عکس برجسته تر به نظر می رسید
|
[ترجمه گوگل]عکس به نظر می رسید که بینی بزرگ او را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که عکس بینی بزرگش را بزرگ تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new policy only serves to accentuate the inadequacy of provision for the homeless.
[ترجمه گوگل]خط مشی جدید فقط برای برجسته کردن ناکافی بودن امکانات برای بی خانمان ها عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این سیاست جدید تنها برای برجسته کردن ناکافی بودن شرایط برای افراد بی خانمان به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To manage your way out of recession, accentuate the positive.
[ترجمه گوگل]برای مدیریت راه خروج از رکود، نکات مثبت را برجسته کنید
[ترجمه ترگمان]برای مدیریت مسیر خود از رکود، آن را برجسته کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But extra light will accentuate the bright colours of the leaves and accelerate bushy growth.
[ترجمه گوگل]اما نور اضافی رنگ های روشن برگ ها را برجسته می کند و رشد بوته ای را تسریع می کند
[ترجمه ترگمان]اما نور اضافی، رنگ های روشن برگ ها را برجسته خواهد کرد و رشد پرپشت را تسریع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This will almost always accentuate the rigidity and sometimes is the only manner in which it can be demonstrated.
[ترجمه گوگل]این تقریباً همیشه استحکام را برجسته می کند و گاهی اوقات تنها روشی است که می توان آن را نشان داد
[ترجمه ترگمان]این کار تقریبا همیشه سفتی را برجسته می کند و گاهی تنها روشی است که می تواند نشان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Several times Lawrence and colleagues accentuate the damaging effect of treatment on patients with cancer of the prostate.
[ترجمه گوگل]چندین بار لارنس و همکارانش تأثیر مخرب درمان بر بیماران مبتلا به سرطان پروستات را برجسته می کنند
[ترجمه ترگمان]چندین بار لاورنس و همکارانش تاثیر مخرب درمان بر روی بیماران مبتلا به سرطان پروستات را برجسته کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After removal, accentuate with the help of a round bristle brush.
[ترجمه گوگل]پس از برداشتن، با کمک یک برس موی گرد برجسته کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از برداشتن، با کمک یک برس گرد، برجسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is concern that p blockers might accentuate the bradycardia, which has been observed during attacks of cluster headache.
[ترجمه گوگل]این نگرانی وجود دارد که مسدودکننده‌های p ممکن است برادی کاردی را که در طول حملات سردرد خوشه‌ای مشاهده شده است، تشدید کنند
[ترجمه ترگمان]نگرانی وجود دارد که مسدود کننده های p ممکن است the را که در طول حملات به سردرد خوشه ای مشاهده شده است، برجسته کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The director uses music to accentuate the rising dramatic tension.
[ترجمه گوگل]کارگردان از موسیقی برای برجسته کردن تنش دراماتیک در حال افزایش استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]کارگردان از موسیقی برای برجسته تر کردن تنش های دراماتیک استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A significant erosion of household wealth could accentuate a slowdown.
[ترجمه گوگل]فرسایش قابل توجه ثروت خانوار می تواند بر کاهش رشد اقتصادی تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]یک فرسایش قابل توجه از ثروت خانواده می تواند یک رکود را برجسته کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Shadows accentuate several features of the Pico de Orizaba, a stratovolcano, visible in this astronaut photograph from the International Space Station.
[ترجمه گوگل]سایه ها بر چندین ویژگی Pico de Orizaba، یک آتشفشان استراتو که در این عکس فضانورد از ایستگاه فضایی بین المللی قابل مشاهده است، تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]سایه ها چندین ویژگی از پیکو دلا Orizaba را که در این عکس فضانورد از ایستگاه فضایی بین المللی دیده می شود، برجسته کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lighting and material details accentuate the ripple effect.
[ترجمه گوگل]جزئیات نور و مواد، جلوه موج دار را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]نورپردازی و جزئیات مواد تاثیر موج را برجسته می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Accentuate: Use lip liner after putting on your lipstick . Kiss - able !
[ترجمه گوگل]برجسته کردن: بعد از زدن رژ لب از خط لب استفاده کنید بوسه - توانا!
[ترجمه ترگمان]accentuate: پس از قرار دادن رژلب، liner لب را استفاده کنید Kiss!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با تکیه تلفظ کردن (فعل)
accent, accentuate

تکیه دادن (فعل)
accent, accentuate, bolster, emphasize, rest

تاکید کردن (فعل)
accent, stress, accentuate, underline, enforce, play up, punctuate

اهمیت دادن (فعل)
accent, accentuate, emphasize, greaten

برجسته نمودن (فعل)
accentuate

انگلیسی به انگلیسی

• stress, emphasize, accent
to accentuate something means to emphasize it.

پیشنهاد کاربران

با اهمیت جلوه دادن
Populist leaders tend to accentuate electoral victory and popular sovereignty at the expense of constitutional checks and balances and civil liberties.
رهبران پوپولیست تمایل به با اهمیت جلوه دادن/برجسته ساختن پیروزی در انتخابات و حاکمیت مردم ، به قیمت تضعیف آزادی های مدنی و تفیک قوای قانونی تمایل دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

✍ توضیح: To emphasize or make something more noticeable
🔍 مترادف: Highlight
✅ مثال: The bright lighting in the room served to accentuate the artwork on the walls.
To accentuate means to highlight or make something more noticeable. It is used to reinforce or draw attention to a specific aspect or feature.
برجسته کردن یا قابل توجه کردن چیزی.
برای تقویت یا جلب توجه به یک جنبه یا ویژگی خاص استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The lighting in the room accentuated the artwork on the walls.
In a fashion show, someone might say, “The dress is designed to accentuate the waistline. ”
A person might use this word to emphasize the impact by saying, “The bold colors accentuate the vibrant energy of the painting. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-reinforce/
تداعی کردن
تأکید کردن بر، موردِ تأکید قرار دادن، اهمیت دادن به، برجسته کردن، مشخص تر کردن
برجسته تر نمودن، مشخص تر ساختن، نمایان تر کردن، تاکید بیشتری ورزیدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : accentuate
✅️ اسم ( noun ) : accentuation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
برجسته کردن , مشخص تر کردن
– Lipstick accentuates a person's lips
– Her short hair accentuated her huge eyes
– Her tight dress had accentuated the slimness of her waist
دوستان عزیز با سلام و تشکر از دقیق ترجمه و برگردان کردن کلمه وچه بسا جملات بسیار مفید اما دوستان عزیز. . . . . !!!
چرا مصدر ومشتق گیری و ارجاع دهی کلمات و. . . ندارد. . ؟!
این کلمه دقیقا طابق نعل به نعل کلمه Accent هست ولطفا مصدر ومشتق گیری ها را موکدا بیاورید و ارجاع دهی و اگررفرنس یا منبع و سورس یا ماخذ ومنشاء از منبع دارید هم لطفاً با شماره گذاری بشرط آنکه رسمی و قابل استناد باشد اهتمام ورزید. با سپاس
accentuate ( verb ) = برجسته کردن، اهمیت دادن، مورد تاکید قرار دادن، مشخص تر کردن، نمایان تر کردن، با تکیه ادا کردن
Definition = برای تأکید بر ویژگی خاص چیزی یا قابل توجه تر نشان دادن چیزی/

...
[مشاهده متن کامل]

مترادف با کلمه : emphasize ( verb )
examples :
1 - The tight sweater only accentuated his fat stomach
پلیور تنگش، شگم گنده اش را برجسته تر کرد.
2 - Her dress was tightly belted, accentuating the slimness of her waist.
لباس او محکم با کمربند بسته شده بود و باریکی کمرش را نمایان می کرد.
3 - The new policy only serves to accentuate the inadequacy of help for the homeless.
این سیاست جدید تنها کمک می کند تا نارسایی کمک رسانی به بی خانمان ها برجسته تر شود.
4 - The short black dress accentuated her slenderness.
لباس مشکی کوتاه ، ظرافت او را برجسته ( نمایان ) می کرد.
5 - The supervisor accentuated her preference for hard - working employees during the performance appraisal.
سرپرست هنگام ارزیابی عملکرد ، ارجحیت خود را برای کارمندان سخت کوش تأکید کرد.
6 - The colorful dress accentuated the joy of the occasion.
لباس رنگارنگ شادی این مناسبت را برجسته ترمی کرد.

به رخ کشیدن، به نمایش کشیدن، به تصویر درآوردن
The wrap top is fantastic because it accentuates a small waist and gives a hint of a cleavage
( اثر چیزی را ) تشدید کردن، مورد تاکید قرار دادن، برجسته ساختن، مشخص تر ساختن
👈🏿 If I had a pot belly, I'd wear a T - shirt two sizes too small to accentuate it
مهم شمردن
برجسته کردن، تاکید کردن
تحکیم کردن
تشدید شدن، تشدید کردن
مثال:
the aspect of resource utilization is being accentuated through virtualization.
ترجمه: جنبه استفاده از منابع از طریق مجازی سازی، تشدید میشود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس