accelerated

/ækˈseləˌret//əkˈseləreɪt/

شتاباندن، تسریع کردن، تند کردن، شتاب دادن، برسرعت (چیزی) افزودن، تند شدن، تندتر شدن تسریع کردن، سرعت دادن، سرعت گرفتن

جمله های نمونه

1. the arrival of settlers accelerated the extinction of that native tribe
ورود کوچ نشینان انقراض آن قبیله ی بومی را تسریع کرد.

2. the country's developement has accelerated
پیشرفت کشور سریع تر شده است.

3. The boom was fuelled by accelerated demand for consumer products.
[ترجمه گوگل]رونق ناشی از افزایش تقاضا برای محصولات مصرفی بود
[ترجمه ترگمان]رونق با افزایش تقاضا برای محصولات مصرفی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bacterial reproduction is accelerated in weightless space.
[ترجمه گوگل]تولید مثل باکتری در فضای بی وزن تسریع می شود
[ترجمه ترگمان]تکثیر میکروبی در فضای بدون وزن افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The heat causes the reaction to be accelerated.
[ترجمه گوگل]گرما باعث تسریع واکنش می شود
[ترجمه ترگمان]گرما باعث تسریع واکنش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The runners accelerated smoothly round the bend.
[ترجمه گوگل]دوندگان به آرامی دور خم شتاب گرفتند
[ترجمه ترگمان]دوندگان به نرمی دور کمر خم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I accelerated to overtake the bus.
[ترجمه گوگل]شتاب دادم تا از اتوبوس سبقت بگیرم
[ترجمه ترگمان]سرعت گرفتم تا به اتوبوس برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The runners accelerated smoothly around the bend.
[ترجمه گوگل]دوندگان به آرامی در اطراف پیچ شتاب گرفتند
[ترجمه ترگمان]دوندگان به نرمی دور کمر خم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The car accelerated as it overtook me.
[ترجمه گوگل]وقتی از من سبقت گرفت ماشین شتاب گرفت
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با سرعت بیشتری به طرف من آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hyde accelerated away from the kerb, swerving out into the middle of the street.
[ترجمه گوگل]هاید از حاشیه دور شد و به وسط خیابان منحرف شد
[ترجمه ترگمان]هاید به سرعت از کنار جدول گذشت و به وسط خیابان منحرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Global warming could be accelerated due to the thinning of the ozone layer.
[ترجمه گوگل]گرم شدن کره زمین به دلیل نازک شدن لایه اوزون می تواند تسریع شود
[ترجمه ترگمان]گرم شدن جهانی هوای کره زمین به دلیل نازک شدن لایه اوزون قابل تسریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The car suddenly accelerated.
[ترجمه گوگل]ماشین ناگهان شتاب گرفت
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ناگهان سرعت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She accelerated away from the kerb.
[ترجمه گوگل]او از حاشیه دور شد
[ترجمه ترگمان]او به سرعت از کنار جدول کنار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the last recession, migration to the sunbelt accelerated.
[ترجمه گوگل]در طول آخرین رکود، مهاجرت به کمربند خورشیدی شتاب گرفت
[ترجمه ترگمان]در طی آخرین رکود اقتصادی، مهاجرت به the تسریع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The car accelerated smoothly away.
[ترجمه گوگل]ماشین به آرامی شتاب گرفت
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به آرامی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] تند شونده، شتابی، مسرعه، شتاب دار

انگلیسی به انگلیسی

• hastened, quickened

پیشنهاد کاربران

شتاب دهنده
تسریع شده
حاد، شدید
شتابدار
شتاب زده، باسرعت
زود هنگام
تصاعدی
پر شتاب

بپرس