فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: accelerates, accelerating, accelerated
حالات: accelerates, accelerating, accelerated
• (1) تعریف: to cause (a particular activity or process) to happen faster.
• مترادف: hasten, speed
• متضاد: decelerate, delay, retard, slow
• مشابه: hurry, hustle, increase, precipitate, quicken
• مترادف: hasten, speed
• متضاد: decelerate, delay, retard, slow
• مشابه: hurry, hustle, increase, precipitate, quicken
- He accelerated his college program and received his degree early.
[ترجمه گوگل] او برنامه کالج خود را تسریع کرد و مدرک خود را زود دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] او برنامه دانشگاهی خود را تسریع کرد و مدرک خود را زود دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او برنامه دانشگاهی خود را تسریع کرد و مدرک خود را زود دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to increase the speed or rate of.
• مترادف: quicken, speed up
• متضاد: check, decelerate, slow
• مشابه: gun, race, rev, skyrocket, speed, spur, urge
• مترادف: quicken, speed up
• متضاد: check, decelerate, slow
• مشابه: gun, race, rev, skyrocket, speed, spur, urge
- He noisily accelerated his motorcycle as he drove past his friends.
[ترجمه گوگل] در حالی که از کنار دوستانش می گذشت، با صدای بلند موتور سیکلتش را شتاب داد
[ترجمه ترگمان] هنگامی که از کنار دوستانش عبور می کرد با صدای بلند موتور سیکلت را به صدا درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنگامی که از کنار دوستانش عبور می کرد با صدای بلند موتور سیکلت را به صدا درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: accelerative (adj.)
مشتقات: accelerative (adj.)
• (1) تعریف: to increase the speed or rate of something.
• مترادف: quicken, speed up
• متضاد: check, decelerate, retard
• مشابه: race, rev, skyrocket
• مترادف: quicken, speed up
• متضاد: check, decelerate, retard
• مشابه: race, rev, skyrocket
- She accelerated quickly in order to pass the car safely.
[ترجمه A.A] او سریعا گاز دادتا از اتومبیل بدون خطر رد شود|
[ترجمه سارا] او طبق دستور به سرعت شتاب گرفت تا ماشین به طور ایمن رد شود|
[ترجمه Behzad] او به منظور عبور ایمن ماشین بسرعت شتاب گرفت|
[ترجمه سینا] او به سرعت شتاب گرفت تا بدون خطر از ماشین رد شود|
[ترجمه گوگل] او به سرعت شتاب گرفت تا با خیال راحت از ماشین رد شود[ترجمه ترگمان] او به سرعت سرعتش را بیشتر کرد تا مطمئن شود که اتومبیل به طور ایمن از ماشین عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to change speeds from a slower rate to a faster rate.
• متضاد: decelerate
• متضاد: decelerate
- Be careful on the highway, because this car accelerates slowly.
[ترجمه معمارباشی] در بزرگراه محتاط باشید, چونکه این اتومبیل به کندی شتاب میگیرد.|
[ترجمه گوگل] در بزرگراه مراقب باشید، زیرا این خودرو کند شتاب می گیرد[ترجمه ترگمان] در بزرگراه مراقب باشید، زیرا این اتومبیل به کندی سرعت می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید