abysmal

/əˈbɪzməl//əˈbɪzməl/

معنی: عمیق، ژرف، بی پایان، گردابی، ناپیمودنی
معانی دیگر: مغاک مانند، گودال مانند، ورطه ای، ژرفناک، شدید، فوق العاده، وحشتناک، بسیار زیاد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: abysmally (adv.)
(1) تعریف: of vast extent; unmeasurable; extreme.
مترادف: bottomless, fathomless, immeasurable, immense, infinite
مشابه: boundless, cavernous, deep, endless, enormous, great, huge, prodigious, profound, stupendous, yawning

- The death camps were places of abysmal suffering.
[ترجمه شان] اردوگاه های مرگ مکان هایی از رنج بی پایان بود .
|
[ترجمه گوگل] اردوگاه‌های مرگ مکان‌های رنج افتضاح بودند
[ترجمه ترگمان] اردوگاه های مرگ، مکان هایی از درد و رنج بسیار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extremely or deplorably bad; miserable.
مترادف: awful, deplorable, dreadful, horrible, terrible
متضاد: average
مشابه: bad, lousy, miserable, unpleasant

- Conditions were abysmal in the field hospital.
[ترجمه شان] شرایط بیمارستان صحرایی وحشتناک بود .
|
[ترجمه گوگل] شرایط در بیمارستان صحرایی وخیم بود
[ترجمه ترگمان] شرایط در بیمارستان صحرایی بسیار بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. abysmal ignorance
جهل مرکب

2. abysmal poverty
فقر شدید

3. an abysmal hole in the mountain
سوراخی بسیار عمیق در کوهستان

4. The general standard of racing was abysmal.
[ترجمه گوگل]استاندارد کلی مسابقه افتضاح بود
[ترجمه ترگمان]معیار عمومی مسابقه افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The standard of the students' work is abysmal.
[ترجمه گوگل]استاندارد کار دانش آموزان افتضاح است
[ترجمه ترگمان]استاندارد کار دانش آموزان بسیار بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The food was abysmal.
[ترجمه گوگل]غذا افتضاح بود
[ترجمه ترگمان] غذا افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reunion was an abysmal failure.
[ترجمه گوگل]اتحاد مجدد یک شکست افتضاح بود
[ترجمه ترگمان] تجدید دیدار، افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dudley was recalled in 158 and, despite his abysmal failures, was held in high esteem at court once again.
[ترجمه گوگل]دادلی در سال 158 فراخوانده شد و با وجود ناکامی های وحشتناکش، بار دیگر در دادگاه مورد احترام قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۵۸ به خاطر می آورد و با وجود شکست های his بار دیگر به دادگاه احترام گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The heat was abysmal, and so, according to them, was their set.
[ترجمه گوگل]گرما افتضاح بود، و به گفته آنها، مجموعه آنها چنین بود
[ترجمه ترگمان]گرما افتضاح بود، و بنابراین، بنا به گفته آن ها، مجموعه آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Surely, even by the abysmal standards of these people, we can survive without this organised slaughter?
[ترجمه گوگل]مطمئناً حتی با معیارهای افتضاح این مردم، ما می توانیم بدون این کشتار سازمان یافته زنده بمانیم؟
[ترجمه ترگمان]مطمئنا، حتی با معیارهای بد این افراد، ما می توانیم بدون این کشتار سازماندهی شده جان سالم به در ببریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And, besides, everyone knows second terms are abysmal.
[ترجمه گوگل]و علاوه بر این، همه می‌دانند که اصطلاحات دوم افتضاح هستند
[ترجمه ترگمان]و به علاوه، همه می دونن که شرایط دوم افتضاح میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is abysmal that a gossip writer should use spiky chit-chat from anonymous donors to make money and notoriety for herself.
[ترجمه گوگل]افتضاح است که یک شایعه نویس باید از چت های تند و تیز از اهداکنندگان ناشناس برای کسب درآمد و بدنامی برای خود استفاده کند
[ترجمه ترگمان]بسیار بد است که یک نویسنده شایعه باید از اهداکنندگان ناشناس برای کسب درآمد و بدنامی برای خود استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their abysmal start is second only to the 1986 season, when they lost their first 13 games.
[ترجمه گوگل]شروع افتضاح آنها پس از فصل 1986 دوم است که در 13 بازی اول خود شکست خوردند
[ترجمه ترگمان]نقطه شروع آن ها تنها در فصل ۱۹۸۶ است، زمانی که ۱۳ بازی خود را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Government's housing policy is abysmal.
[ترجمه گوگل]سیاست مسکن دولت افتضاح است
[ترجمه ترگمان]سیاست مسکن دولت بسیار بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمیق (صفت)
abysmal, deep, profound, fathomless, deep-rooted

ژرف (صفت)
hard, difficult, abysmal, deep, profound, unfathomable, important, significant, long

بی پایان (صفت)
inconclusive, abysmal, endless, unending, eternal, incessant, illimitable, unbound, unfinished, never-ending, termless

گردابی (صفت)
abysmal, vortical, awhirl, vortiginous

ناپیمودنی (صفت)
abysmal

تخصصی

[زمین شناسی] ژرف، گردابی، ناپیمودنی .

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to an abyss, immeasurable, bottomless; terrible, very bad
abysmal means very bad or poor in quality.

پیشنهاد کاربران

endless
infinite
endless, infinite
1. ژرف، عمیق
2. مفرط، بی حد و حصر، بسیار زیاد، فوق العاده ( مجازی، محاوره )
3. خیلی بد ( شرایطِ زندگی ) ؛ خیلی ناچیز ( درآمد و غیره )
۱. بسیار بد، افتضاح، ناجور
۲. بسیار عمیق
دوتا معنی داره
1. بسیار بد، افتضاح، تخمی
2. بسیار عمیق
very bad
خیلی بد، افتضاح
abysmal working conditions
The food was abysmal
The standard of the students' work is abysmal
Additionally, Gallyamov outlined how Moscow’s abysmal war efforts in Ukraine are creating tensions among Russia’s military leadership
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/abysmal?q=abysmal
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : abysm
✅️ صفت ( adjective ) : abysmal
✅️ قید ( adverb ) : abysmally
:SYN
terrible - very bad
. . .
Daewoo also moved into the oil and gas industry. While Western oil and gas companies were unwilling to conduct business in Myanmar on account of the abysmal human rights record of the ruling military junta, Daewoo is one of three oil companies, along with the French company TotalEnergies and the American company Unocal, operating in the country. During explorations in 2008, Daewoo found one of the largest gas fields in southeast Asia, the Shwe offshore field, in the Bay of Bengal, about 100 km off Sittwe. The field went into production in 2013
...
[مشاهده متن کامل]

Wikipedia. com@

افتضاح
( شکست ) مفتضح، خیلی بد
terrible =SYN
It mean very bad
بسیار بد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس