abstruse

/əbˈstruːs//əbˈstruːs/

معنی: مغلق، پیچیده، غامض، پنهان
معانی دیگر: مشکل، بغرنج، سخت آموز، مبهم، ژرف، دشوار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: abstrusely (adv.), abstruseness (n.)
• : تعریف: difficult to comprehend or understand; esoteric; arcane.
مترادف: abstract, deep, recondite
متضاد: clear, obvious, plain
مشابه: arcane, complex, enigmatic, esoteric, impenetrable, incomprehensible, inextricable, inscrutable, involved, mysterious, obscure, opaque, profound, puzzling, unfathomable

- The article is somewhat abstruse for the non-scientist.
[ترجمه گوگل] این مقاله برای افراد غیر دانشمند تا حدی مبهم است
[ترجمه ترگمان] این مقاله تا حدی برای the abstruse شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The professor's explanation was abstruse, and the students stared at him with incomprehension.
[ترجمه گوگل] توضیحات استاد ابهام آمیز بود و دانشجویان با نافهمی به او خیره شدند
[ترجمه ترگمان] توضیح پروفسور پیچیده بود و دانش اموزان با incomprehension به او خیره شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he discusses abstruse problems
او مسایل پیچیده ای را مطرح می کند.

2. Maths is a mix of abstruse theory and detailed calculations.
[ترجمه گوگل]ریاضیات ترکیبی از نظریه مبهم و محاسبات دقیق است
[ترجمه ترگمان]ریاضی ترکیبی از نظریه پیچیده و محاسبات دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Einstein's theory of relativity is very abstruse.
[ترجمه گوگل]نظریه نسبیت انیشتین بسیار مبهم است
[ترجمه ترگمان]نظریه نسبیت انیشتین بسیار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your statement is a bit too abstruse.
[ترجمه گوگل]گفته شما کمی بیش از حد مبهم است
[ترجمه ترگمان]بیانیه شما کمی بیش از حد پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An abstruse fable about love, see whether you can understand it?
[ترجمه گوگل]افسانه ای مبهم درباره عشق، ببینید آیا می توانید آن را درک کنید؟
[ترجمه ترگمان]یک افسانه پیچیده در مورد عشق است، ببین که آن را درک می کنی یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The involved and abstruse passage makes several interpretations possible.
[ترجمه گوگل]متن درگیر و مبهم چندین تفسیر را ممکن می سازد
[ترجمه ترگمان]این موضوع دخیل و abstruse، چندین تفسیر ممکن را امکانپذیر می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chess playing is a game of such abstruse and dazzling complexity.
[ترجمه گوگل]بازی شطرنج بازی با چنین پیچیدگی ابهام آمیز و خیره کننده است
[ترجمه ترگمان]بازی شطرنج یک بازی با پیچیدگی خیره کننده و خیره کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because this book is obscure abstruse, be in so western emerge in large numbers large quantities of one elucidator, they are right " a well-rounded argument " . . .
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این کتاب مبهم و مبهم است، در تعداد زیادی از یک تبیین کننده در غرب ظاهر می شود، آنها درست می گویند "یک استدلال کامل"
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این کتاب، گمنام و تاریک است، در بسیاری از کشورهای غربی به تعداد زیادی از آن ها ظاهر خواهد شد، آن ها \"یک استدلال کاملا گرد\" هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lu Xun's works are very abstruse. You must read between the lines.
[ترجمه گوگل]آثار لو ژون بسیار مضحک است باید بین سطرها بخوانید
[ترجمه ترگمان]آثار لو شون خیلی پیچیده هستند شما باید بین این دو سطر بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Where has the online school assignment of abstruse roc east property answer?
[ترجمه گوگل]تکلیف آنلاین مدرسه اموال آبستروس راک شرق کجا جواب داده است؟
[ترجمه ترگمان]تکلیف مدرسه آنلاین of abstruse رو به کجا آورده شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Who knows a few abstruse unreal comparatively interesting novels?
[ترجمه گوگل]چه کسی چند رمان مبهم غیر واقعی نسبتاً جالب می شناسد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی چند رمان کوچک و نسبتا جالب را می داند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To delve the abstruse learning, reading great sacrifice is, of course, a must.
[ترجمه گوگل]برای کاوش در یادگیری نامفهوم، خواندن فداکاری بزرگ، البته، ضروری است
[ترجمه ترگمان]برای کاوش در یادگیری abstruse، خواندن یک فداکاری بزرگ البته یک اجبار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, because of the abstruse symbolic logic and complex formula catastrophe theory is seldom used for the research of bridge construction project optimization.
[ترجمه گوگل]با این حال، به دلیل منطق نمادین نامفهوم و فرمول پیچیده نظریه فاجعه به ندرت برای تحقیقات بهینه سازی پروژه ساخت پل استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، به دلیل منطق نمادین نمادین و نظریه فاجعه فرمول پیچیده، به ندرت برای تحقیق درباره بهینه سازی پروژه ساخت پل مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The professor's lectures were so abstruse that students tended to avoid them.
[ترجمه گوگل]سخنرانی های استاد به قدری نامفهوم بود که دانشجویان تمایل داشتند از آن اجتناب کنند
[ترجمه ترگمان]سخنرانی های پروفسور به حدی abstruse بودند که دانش آموزان تمایل داشتند از آن ها دوری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What disease can abstruse saltpetre Zun treat?
[ترجمه گوگل]نمک ابستروس زون چه بیماری را می تواند درمان کند؟
[ترجمه ترگمان]کدام بیماری می تواند شوره سر را abstruse کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغلق (صفت)
abstruse

پیچیده (صفت)
abstruse, complex, intricate, wrapped, twisted, involved, knotty, sigmoid, indirect, crooked, rolled, obscurant, wreathy, recondite, crabby, crimpy, unintelligible, revolute, verticillate

غامض (صفت)
abstruse, knotty, problematic, difficult, involute, problematical, obscure, unintelligible

پنهان (صفت)
hidden, abstruse, secret, latent, back-door, surreptitious, cryptic, furtive, hugger-mugger, perdu, perdue

انگلیسی به انگلیسی

• ambiguous, difficult to understand obscure
something that is abstruse is difficult to understand; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Obscure or difficult to understand 🧩
🔍 مترادف: Esoteric
✅ مثال: The professor’s lecture on quantum theory was abstruse
مثال؛
The professor’s lecture on quantum physics was abstruse, and most students struggled to follow.
In a conversation about a challenging book, someone might say, “The author’s writing style is abstruse, and I had to reread passages multiple times. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person discussing a complex philosophical concept might say, “The idea of existentialism can be abstruse, requiring deep contemplation to grasp. ”

غامض، پیچیده، مبهم ( رسمی )
۱. پیچیده. مشکل. غامض ۲. مبهم
مثال:
What such a person says is not abstruse, he does not use difficult terms, nor is there a special scientific framework involved with his words.
آنچه چنین شخصی می گوید پیچیده {و مشکل} نیست، او نه از اصطلاحات دشوار استفاده می کند و نه قالبهای علمی خاص را در صحبتهایش وارد می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : abstruseness
✅️ صفت ( adjective ) : abstruse
✅️ قید ( adverb ) : abstrusely
پیچیده
مشکل
سخت فهم

بپرس