abstention

/əbˈstent͡ʃn̩//əbˈstenʃn̩/

معنی: خودداری از دادن رای، خود داری
معانی دیگر: رای ممتنع، میانه روی، پرهیز، امتناع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: abstentious (adj.)
(1) تعریف: the act or practice, or an instance, of abstaining.
مترادف: abstinence, forbearance
مشابه: asceticism, avoidance, celibacy, continence, declination, fast, prohibition, refusal, renunciation, resistance, self-abnegation, self-control, self-denial, sobriety, teetotalism, temperance, withdrawal

(2) تعریف: in parliamentary procedure, a declaration that one intends not to vote on a motion.
متضاد: vote
مشابه: declination

جمله های نمونه

1. Abstention from drinking and smoking is the only way to improve your poor health.
[ترجمه گوگل]پرهیز از نوشیدن الکل و سیگار تنها راه بهبود سلامت ضعیف شماست
[ترجمه ترگمان]نوشیدن از نوشیدن و سیگار کشیدن تنها راه بهبود سلامت ضعیف شما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Church insisted on abstention from all luxuries.
[ترجمه گوگل]کلیسا بر پرهیز از هرگونه تجملات اصرار داشت
[ترجمه ترگمان]کلیسا بر خودداری از همه تجملات اصرار ورزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There were high levels of abstention in the last elections.
[ترجمه گوگل]در انتخابات گذشته میزان ممتنع زیادی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در آخرین انتخابات سطوح مختلفی از خودداری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There were high levels of abstention in the election.
[ترجمه گوگل]میزان ممتنع زیادی در انتخابات وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در انتخابات سطوح مختلفی از خودداری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Abstention from alcohol is essential while you are taking this medication.
[ترجمه گوگل]در طول مصرف این دارو، پرهیز از الکل ضروری است
[ترجمه ترگمان]زمانی که این دارو را می گیرید، مصرف الکل از الکل ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Voter abstention is seen as the only real form of dissent in elections.
[ترجمه گوگل]ممتنع از رأی دهندگان به عنوان تنها شکل واقعی مخالفت در انتخابات تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]خودداری از رای دهندگان تنها شکل واقعی اختلاف عقیده در انتخابات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Critics might pan his concerts but never his abstention from drugs and alcohol.
[ترجمه گوگل]ممکن است منتقدان کنسرت‌های او را برگزار کنند، اما هرگز او را از مواد مخدر و الکل پرهیز نکنند
[ترجمه ترگمان]منتقدان ممکن است کنسرت های خود را تبلیغ کنند اما هرگز خودداری او را از مواد مخدر و الکل حذف نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even abstention would have put the Government within a whisker of victory.
[ترجمه گوگل]حتی رای ممتنع نیز دولت را در سبیل پیروزی قرار می داد
[ترجمه ترگمان]حتی خودداری از خودداری، دولت را فقط یک قدم به سوی پیروزی سوق می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The overall abstention rate was reported to be as high as 55 percent of the electorate of 200,000.
[ترجمه گوگل]نرخ کلی ممتنع به 55 درصد از 200000 رای دهنده گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]میزان کل abstention به میزان ۵۵ درصد از رای دهندگان ۲۰۰،۰۰۰ تن گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It insisted on a total abstention from not only spirits but beer, the staple drink of the working man.
[ترجمه گوگل]اصرار داشت که نه تنها از مشروبات الکلی، بلکه آبجو، نوشیدنی اصلی کارگران، پرهیز شود
[ترجمه ترگمان]اصرار داشت که تنها از آن خودداری کند که نه تنها آبجو، بلکه آبجو، یک جرعه بزرگ از کار کارگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The abstention rate among the 200,000 registered voters in the presidential elections was put as high as 4 7 percent.
[ترجمه گوگل]میزان ممتنع در میان 200000 رای دهنده ثبت نام شده در انتخابات ریاست جمهوری به 47 درصد رسید
[ترجمه ترگمان]میزان abstention در میان ۲۰۰،۰۰۰ رای دهنده ثبت شده در انتخابات ریاست جمهوری به میزان ۴ درصد افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To offer only one alternative, total abstention, is to exclude a large population in need of services.
[ترجمه گوگل]ارائه تنها یک جایگزین، یعنی ممتنع کامل، حذف جمعیت بزرگی است که نیاز به خدمات دارند
[ترجمه ترگمان]برای ارائه تنها یک جایگزین، abstention خودداری، حذف یک جمعیت بزرگ در نیاز به خدمات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Did he really think that abstention by the officers would influence the enlisted men?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً فکر می کرد که ممتنع افسران بر سربازان سرباز تأثیر می گذارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا واقعا فکر می کرد که خودداری از دست افسران در خدمت سربازی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In Washington the Bureau of European Affairs recommended abstention.
[ترجمه گوگل]در واشنگتن، دفتر امور اروپا، رای ممتنع را توصیه کرد
[ترجمه ترگمان]در واشنگتن، اداره امور اروپا ۱ \/ ۱ مخالف را توصیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. By abstention from incontinence, energy is acquired.
[ترجمه گوگل]با پرهیز از بی اختیاری، انرژی به دست می آید
[ترجمه ترگمان]با خودداری از بی اختیاری، انرژی به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خودداری از دادن رای (اسم)
abstention

خودداری (اسم)
self-command, self-control, continence, abstention, restraint, abstinence, equanimity, forbearance, composure, self-government, self-possession, mastery of oneself, self-repression, self-restraint

انگلیسی به انگلیسی

• act of abstaining, act of refraining, self denial; act of refraining from voting
an abstention is a formal act of not voting.

پیشنهاد کاربران

✍️امتناع به معنای خودداری از رأی دادن یا انتخاب نکردن برای انجام یک عمل خاص است. این واژه همچنین می تواند به خودداری رسمی از رأی گیری در یک موضوع اشاره کند.
👈مترادف: abstinence, non - participation, refraining
...
[مشاهده متن کامل]

👇مثال؛
In the recent election, there was a high rate of abstention among eligible voters.
She practiced abstention from sugar for health reasons.
During the parliamentary vote, two members chose abstention rather than supporting either side.

✍ توضیح: The act of deliberately choosing not to take part in something, especially voting 🗳️✋
🔍 مترادف: Refraining
✅ مثال: His abstention from voting sparked a debate among his colleagues.
1. خودداری، پرهیز، امتناع
2. رأیِ ممتنع
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : abstain
اسم ( noun ) : abstinence / abstention
صفت ( adjective ) : abstinent
قید ( adverb ) : abstinently
انفعال

بپرس